loading...

Comparative Education

محمدرضا باقرپور,وبلاگ,انتقاد,روزنامه,تحقیق,تدریس,ایران,ایرانی,کپی,مدیر مسؤول,نشریه,مطبوعات,رسانه,سرقت ادبی,تقلید,

محمدرضا باقرپور بازدید : 79 یکشنبه 22 تیر 1399 زمان : 1:09 نظرات (0)

فکر میکردم پروفسور مرده. اصلاً ما ایرانیها، کسی را که زنده باشد، خیلی بزرگ نمیدانیم. برای ما، بزرگی ارتباط غریبی با مرگ دارد و چون توی کتاب‌ها، اسم او را خوانده بودم و به‌خصوص توی پاورقیها همیشه توضیحات مفصلی از او درج میشد، دیگر مطمئن بودم که باید حداقل، پنجاه سالی از مرگ او گذشته باشد. خوب حالا پروفسور میآمد تبریز و من خوشحال بودم که او را خواهم دید. بالاخره میتوانستم پروفسوری را که حتی تلفظ درست اسمش را نمیدانستم، ببینم اما آنچه که ناراحتم میکرد، این بود که پروفسور تنها نمیآمد؛ آقای سردبیر هم با او میآمد یا شاید هم او، با آقای سردبیر میآمد. اصلاً آمدن آقای سردبیر، خیلی مهمتر از پروفسور بود. بالاخره پروفسور، با وجود اینکه علیرغم تصور من زنده بود، آلمانی بود و من هم آلمانی نمیدانستم. در ثانی او درباره من چیزی نمیدانست و کلاً از دانشجو بودن یا نبودن من هم اطلاعی نداشت. اصلاً چرا اینقدر حرف را کش بدهم؟ من برای پروفسور اهمیتی نداشتم؛ فقط آقای سردبیر مهم بود. به‌خصوص اینکه با پروفسور میآمد. همینکه آقای سردبیر، با آدمی به آن بزرگی که فکر میکردم مرده باشد، میآمد معلوم بود که...

محمدرضا باقرپور بازدید : 191 یکشنبه 11 اسفند 1398 زمان : 11:55 نظرات (0)

به نظرم، هشت نه ساله بودم؛ مثل همیشه، وایستاده بودم جلوی در خونه مادربزرگ؛ پدرم هم اونجا بود؛ داشت با دوستش، گفت و گو می‌کرد. اون طرف‌تر، در کنار خیابون، یه سرهنگی داشت با یه نفر صحبت می‌کرد؛ من رفتم کنارش وایستادم؛ می‌خواستم ببینم سرهنگه چی داره می‌گه و موضوع چیه؟ کنجکاو شده بودم؛ رومو برگردوندم به اون طرف تا وانمود کنم همینجوری ایستاده‌ام و متوجه این نشه که می‌خوام از حرفاشون سردربیارم؛ بعد دقایقی که برگشتم پیش پدرم، پدرم خندید و گفت: «تو فکر می‌کنی و فکر کردی سرهنگ یه مملکت، نفهمید توی الف بچه، واسه چی رفتی کنارش وایستادی؟»...

محمدرضا باقرپور بازدید : 193 سه شنبه 22 بهمن 1398 زمان : 16:06 نظرات (0)

در چندساله اخیر، برخی از نوجوانان و جوانان ایرانی و البته اخیراً، میانسالان و پیرمردان و پیرزنان عاقل! و عاقله! هم به این جمع پرشور! ولنتاینی‌ها پیوسته‌اند. بسیاری از ایرانی‌ها! روز ۱۴ فوریه را که معمولاً 25 ام بهمن ماه است، با عنوان ولنتاین که مربوط به ما و فرهنگ ما نیست و البته برخی از خودی‌ها هم برای آن معادل‌های فارسی و تاریخچه‌های ایرانی می‌بافند، درحالی که معرف یک سبک زندگی غربی است، ‌جشن می‌گیرند و ابراز عشق می‌کنند! عشق، حالت بد و مذمومی نیست و همه انسان‌های عاقل، این موضوع را می‌دانند و جزو بدیهیات است و نیاز به بررسی فلسفی آن نیست و در فرهنگ خودمان، از خیلی وقت پیش و شاید قبل از اروپاییان، به مفهوم واقعی آن به کرار پرداخته شده است و با اندک تأملی در آثار شاعران و نویسندگان هم می‌شود به راحتی به این نتیجه رسید. با یک جستجوی ساده کلمه عشق و مشتقات آن در اشعار و نوشته‌های ایران زمین در طول تاریخ، در کتاب‌های یک کتابخانه مجهز یا به روش جستجو در اینترنت و در متون فارسی، با حجم بالایی از این کلمه مواجه خواهیم شد که نشانگر اهمیت آن است؛ پس ما ایرانی‌ها، با اصل عشق و عاشقی و عاشق و معشوق، مشکلی نداریم...

محمدرضا باقرپور بازدید : 477 جمعه 19 مهر 1398 زمان : 19:50 نظرات (0)
دیدید بعضی از مدیران، معاونان و کارمندان صاحب امضاء، صاحب‌رأی و صاحب‌نظر که یه اختیار و یه مسؤولیتی هم دستشونه، بعضی وقتا، با ارباب‌رجوع، بداخلاقی می‌کنن و تندی و درشتی می‌کنن؟ من این موضوع رو بررسی کرده‌ام و به این نتیجه رسیده‌ام که اینها، می‌خوان وانمود کنن و اینجوری بگن و به دورو بریا یه جوری و البته اینجوری بفهمونن که ما در کارمون، جدی و محکم هستیم! یعنی درواقع، فکر می‌کنن و تصورشون اینه که هرکسی، اخلاقش بد باشه و تندخو باشه، کارمند جدی هستش و مورد عنایت فرادستشون قرار می‌گیره؛ اینا هرچه قدر دوروبرشون شلوغ‌تر باشه، بداخلاق‌تر می‌شن؛ یعنی دوتا همکار دیگه هم که کنارشون باشه، جوگیر می‌شن و بیشتر، تندی می‌کنن که این هم یکی دیگر از نتایج یک سیستم ناکارآمد اداری است؛ معمولاً هم می‌بینی همینا، سهل‌انگاری می‌کنن در کارشون. من یه بار، یه درخواستی رو به صورت مکتوب و طبق روال معمول، گذاشتم داخل یه پاکتی و بردم حضوری و دستی دادم به معاون اداره وقت؛ معاون اداره که دوروبرش ارباب‌رجوع بود و از کارمندان خود مجموعه هم حضور داشتند، یهو دور ورش داشت؛ رو به من کرد و گفت: چه لزومی داره نامه‌اتونو بذارین داخل پاکت؟ یه پاکت می‌دونی چند درمی‌آد؟ بیت‌الماله؛ چرا رعایت نمی‌کنی؟ شما می‌تونستی نامه‌اتو همینجوری هم ارائه بدی؛ چه لزومی داره نامه‌اتونو بذارین داخل پاکت؟ و کلی سرزنشم کرد؛ وقتی بعدها کارای این آقارو بررسی و رصد کردم، دیدم همین آقای تندخو و دقیق در مسایل اداری! و موضوع بیت‌المال! با سواری مدل بالای اداره، به صورت مستمر و با همراهی خانواده محترمشان، به گشت و گذار و گردش در مناطق صعب‌العبور و بکر استان می‌پردازند و در سایه همین بیت‌المال، استان‌گردی می‌کنن و از زندگی لذت می‌برند...
محمدرضا باقرپور بازدید : 313 سه شنبه 25 دی 1397 زمان : 22:14 نظرات (0)

در فاصله زمانی 3 سال و 8 ماه و 3 روز گذشته از ایجاد وبلاگ، دوستان، حمایت کردند تا این وبلاگ، استمرار داشته باشد که جای تشکر دارد از تک‌تک این عزیزان. امروز هم می‌خواهم مثل سه سخن قبلی، مطالبی را که همه، به نوعی درگیرش بوده‌ایم و هستیم و بارها، شاهدش بوده‌ایم، ساده‌وار، با شما دوستان، در میان بگذارم تا شاید تکرار آنها، تلنگری باشد برای برطرف کردنشان.

بسیاری از ما ایرانی‌ها، بستنِ درِ پشت سرمان، ظاهراً کار خیلی شاقّیه! یعنی الآن، من بیش از دوماهه، به یه همکارم که به قول خودش، دوتا هم لیسانس داره و دوست داره در جمع، بهش آقامهندس بگیم و البته یک فوق‌لیسانس هم داره، نتونسته‌ام یاد بدم که وقتی از دستشویی خارج می‌شه، درِ ورودی را پشت سرش ببنده؛ در آخرین بحثمان در این خصوص، توجیهی که کرد، این بود که گفت: «من وقتی دستمو می‌شویم و می‌خوام بیرون بیام، نمی‌خوام دستمو به دستگیره درِ ورودی سرویس بهداشتی بزنم و به خاطر همین، در باز می‌مونه.» بیشتر ما ایرانی‌ها، معمولاً در سیفون کشیدن دستشویی‌ها و انواع دربستن‌ها، از درِ دستشویی گرفته تا درِ دوازه و حتی درِ دهن مردم، دچار ضعف هستیم...

محمدرضا باقرپور بازدید : 306 چهارشنبه 12 دی 1397 زمان : 18:15 نظرات (0)

کم‌کم، به آخِر سال، نزدیک می‌شویم و برای چندمین بار و چندمین سال، دغدغه و اضطرابِ صدمه دیدن هموطنان، در ترقه‌بازی‌های چهارشنبه‌سوری، در دستگاه‌های دولتی مرتبط، مسؤولان، والدین، مدیران مدارس، مؤسسات غیردولتی و خلاصه، در تک‌تک هر شهروندی که به سلامت فرزندان این کشور، اهمیت می‌دهند، خودش را نشان می‌دهد و ادارات مختلف، از هم‌اکنون، جلساتِ پی در پیی را در این خصوص، تشکیل می‌دهند تا بلکه چاره‌ای برای آن بیندیشند.
این ‌به ظاهر جشن! و شادمانی، هرسال، از آن رنگ و بوی‌ سنتی‌‌اش که از خیلی وقت پیش، چه به‌درست یا چه به‌غلط، برایش تعریف کرده‌اند، دور و دورتر می‌شود ‌و بیشتر، به میدان جنگ، شبیه می‌شود که طی آن، هر نوجوان و جوانی و هر محله‌ای، می‌خواهد صدای مواد منفجره‌اش، ولو یک مقدار اندک، بیشتر از آن دیگری باشد و اینچنین می‌شود که چهارشنبه آخِر سال ایرانی‌ها، به تعبیری، عید چینی‌ها! می‌شود؛ چراکه در آن یکی دو شب، میلیون‌ها ترقه ساخت این کشور، در خیابا‌ن‌های ایران، منفجر می‌شود و دودش، به چشم شهروندان ایرانی و پولش، به جیب سازندگانش می‌رود...

محمدرضا باقرپور بازدید : 259 سه شنبه 17 مرداد 1396 زمان : 19:12 نظرات (0)

در فرودگاه جده، در هنگام بازگشت به ایران که سوار هواپیما شدیم، برخی از همسفران، عرقچینشان را درآوردند و بر سرشان گذاشتند؛ وقتی علت را جویا شدم، برخی از آنها گفتند: خب باید بدونن ما از مکه داریم برمی‌گردیم و حاجی شده‌ایم یا نه؟!... 

محمدرضا باقرپور بازدید : 265 سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 زمان : 17:45 نظرات (0)

اهل ايران بود؛ چند سالی رو، در خارج بود؛ پروفسور بود و تدريس هم می‌كرد؛ كارای تحقيقاتی انجام می‌داد؛ اين دفعه، می‌خواست روی خاكای كوير ايران مطالعه بكنه؛ واسه همين هم، سفارش داده بود براش چند گونی خاك بفرستن از ايران؛ می‌گفت: گمرك هر كشوری، به خاك، خيلی حساسه و گير می‌ده؛...

محمدرضا باقرپور بازدید : 1991 پنجشنبه 24 اردیبهشت 1394 زمان : 8:40 نظرات (0)

با سلام و احترام به همه کسانی که به این وبلاگ سرمی‌زنند، بر خود فرض می‌دانم یک تشکری صمیمانه کنم از همه کسانی که چه برای تشویق و چه با هر نیتی، به وبلاگ سر زدند و می‌زنند؛ آنهايی كه نظر دادند و می‌دهند و تشکر می‌کنم از آن بزرگوارانی که حضوری و تلفنی، راهنما و تشویقگر بودند؛ اما از چیزی که دلخور شدم، نه البته بیشتر به خاطر خودم، بلکه به خاطر همین فراگیر و همه‌گیر بودن این فقر فرهنگی برخی اشخاص فرهنگ‌نما که دور از محضر شما مخاطبان، ابتدایی‌ترین و بدیهی‌ترین موارد را هم، در حیطه فرهنگی رعایت نمی‌کنند؛ منظورم از آنها، همان کسانی هستند که مثل کسانی که از جیب بغل‌دستی‌شان، چیزی را کش می‌روند؛ حتی بدون اینکه بدانند مسموم است یا سالم، آنها هم مطالبی را از هر جایی که دوست داشتند، کش می‌روند و با این دله‌دزدی، صدمه می‌زنند به همه چیز؛ برای من عجیب نیست این حرکات؛ چون من هم یک ایرانی‌ام و می‌دانم که در ایران، کسی که کپی‌پيست بلد نباشد، اصلاً ایرانی نیست! و بیشتر ما، کم و بیش این کپی‌برداری را چه در دوران کودکی در دبستان و چه در دوران دانشجویی و بالاتر از آن، در دوران تدریس و استادی و حتی بالا و بالاتر از آن، حتی در جلسات اداری كه قرار بوده مطلبی را بيان كنيم، تجربه کرده‌ایم؛ اما عجیب اینجا بود و است که لحظاتی پس از گذاشتن مطلب در وبلاگ، با جستجو، متوجه شدم مطالبم در چندین وبلاگ دیگر و در یکی از شبکه‌های اجتماعی، درج شده که هم خوشحال شدم و هم ناراحت؛ خوشحال از این بابت که مطالبم شاید ارزش درج داشته‌اند که اینچنین با این سرعت، از آن استفاده شده؛ اما استفاده از مطالب دیگران، روال خودش را دارد و عیب هم نیست؛ چون قرار هم نیست همه ما، مطلب تولید کنیم؛ اما یکی از اولین اصول آن، درج منبع و نام نویسنده یا مترجم است که متأسفانه در بیشتر مواقع، رعایت نمی‌کنیم...

درباره ما
Profile Pic
(در مورد موضوعات مربوط به تعليم و تربيت)(استفاده از مطالب وبلاگ، در جایی دیگر، منوط به ذکر منبع و درج نام نویسنده و مترجم است.)(نام و نام خانوادگی مدیر وبلاگ: محمدرضا باقرپور. اسم مستعار: «رضا» و گاهی «محمد»)ایمیل: hannaneh7@yahoo.com* hannaneh7.hannaneh7@gmail.com (سطح تحصیلات: کارشناسی ارشد) شماره‌های تماس، با وبلاگ: 09141260189*09143006168* شماره اصلی و User name فضای مجازی: 09143006168 laylalalaylaylalalaylaylalay@ نویسنده، ویراستار متن‌های فارسی، داستانک و مینیمال‌نویس. صاحب طولانی‌ترین متن فارسی بدون نقطه، با بیش از 7500 کلمه. صاحب امتیاز و مدیر مسؤول رسانه «یادآوری». مطالب وبلاگ Comparative Education «آموزش و پرورش تطبيقی»، به مرور و با انتقاد و با پیشنهاد کاربران، منتقدان و همراه با نظارت دقیق و بازخوانی و بازنویسی مدیر وبلاگ، هم به لحاظ شکلی و هم به لحاظ محتوایی، ویراستاری و به‌روزرسانی می‌شود. Welcome to my blog
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • مطالب
    نظرسنجی
    دیدگاه کلی جناب عالی، نسبت به این وبلاگ، چه گونه است؟
    داستانک ها، تا چه حد، مورد پسند جناب عالی است؟
    آيا جناب عالي، با استمرار اين وبلاگ، با اين شيوه، موافق مي باشيد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1035
  • کل نظرات : 100
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 55
  • آی پی دیروز : 279
  • بازدید امروز : 73
  • باردید دیروز : 310
  • گوگل امروز : 9
  • گوگل دیروز : 29
  • بازدید هفته : 383
  • بازدید ماه : 5,795
  • بازدید سال : 108,894
  • بازدید کلی : 691,527