loading...

Comparative Education

معایب عدم تمرکز:                         - به علت تنوع امکانات انسانی و مادی در مناط

محمدرضا باقرپور بازدید : 9460 جمعه 02 فروردین 1398 زمان : 23:54 نظرات (0)

معایب عدم تمرکز:

                        - به علت تنوع امکانات انسانی و مادی در مناطق مختلف، به ویژه امکانات علمی، فنی و اقتصادی، برخورداری همگان از امکانات آموزشی به صورت یکسان ممکن نخواهد بود و مناطقی که از امکانات مالی و انسانی بهتری برخوردارند، بهره‌وری بیش‌تری خواهند داشت و سرانجام، آموزش طبقاتی پدید خواهد آمد و درواقع، فرصت‌های آموزشی متفاوت، فاصله طبقاتی آموزشی را عامل خواهند بود.

                        - بر اثر دخالت مستقیم مردم با نظارت آنان در آموزش و پرورش منطقه، احتمال حضور و نفوذ گروه‌های متعدد محلی که شاید بعضاً نیز ناصالح باشند، زیاد بوده و این دخالت آنان، موجب می‌شود که دستگاه آموزش و پرورش، خود وسیله‌ای برای تحقق اهداف آنان شود.

                        - تکیه و تأکید زیاد بر توجه به نیازمندی‌های محلی، خود ممکن است هدف‌های ملی و مقاصد کلی جامعه و کشور را تحت‌الشعاع اساسی قرار داده، تفرق در برنامه‌های درسی و فعالیت‌های آموزشی را پدید آورد.

                        - در شیوه غیرمرکزی، به علت عدم تشابه برنامه و تفرق در بهره‌وری از عناصر لازم فرهنگی، ممکن است وحدت ملی و فرهنگی، مورد تهدید قرار گیرد.

                        - پوشش تعداد کمتری از فراگیران.

                        - افزایش هزینه‌ها.

                        - امکان کمبود متخصصان برای برنامه‌ریزی ویژه مناطق.

                        - محدود بودن دانسته‌های فراگیران به مناطق خود.

با توجه به مطالب ذکرشده در مورد معایب و مزایای دو نظام برنامه‌ریزی درسی متمرکز و غیرمتمرکز، می‌توان به این نتیجه رسید که بهترین روش برنامه‌ریزی، نظام برنامه‌ریزی نیمه متمرکز می‌باشد؛ چراکه هم می‌توان از مزایای دو نظام دیگر استفاده نمود و معایب آنها را هم ندارد. به عبارت دیگر، نظام نیمه‌متمرکز، مابین دو نظام متمرکز و غیرمتمرکز است. به طور کلی، متمرکز ساختن ساختار، عبارت است از ادغام دو یا چند نظام تحت هدایت یک سازمان نظارتی واحد و نامتمرکز کردن ساختار، عبارت است از تقسیم و تفکیک یک نظام به دو یا چند نظام مستقل که هر یک سازمان کنترل‌کننده ویژه خود را دارند.

ویژگی‌های نظام‌های آموزشی، با ساختار متمرکز:

                        - کنترل نظام آموزشی کل کشور، به وسیله یک سازمان مرکزی.

                        - اختیار و مسؤولیت نهایی تصمیم‌گیری، بر عهده بالاترین مقام در سلسله مراتب نظام.

                        - عدم مجوز تصمیم‌گیری جداگانه توسط استان‌ها.

                        - تصمیمات استان‌ها، مشروط به بازنگری و تأیید مرکز می‌باشد.

ویژگی‌های نظام‌های آموزشی، با ساختار نامتمرکز:

                        - برای نظام، ساختار متمرکزی وجود ندارد.

                        - استان‌ها، به صورت مستقل در ارتباط با امور آموزشی خود تصمیم‌گیری می‌کنند.

                        - بین استان‌ها از لحاظ سازمان و اختیارات تصمیم‌گیری، وابستگی وجود ندارد.

تمرکز و عدم تمرکز اداری:
اختیار تصمیم‌گیری، در بالاترین رده سلسله مراتب ، تمرکز اداری را پدید می‌آورد و در مقابل، تفویض اختیار و تفویض تصمیم‌گیری از رده‌های بالاتر به رده‌های پایین‌تر سلسله مراتب سازمانی، تمرکززدایی اداری محسوب می‌شود.

نظام آموزشی نیمه متمرکز:

به طور کلی، هیچ سازمانی نباید کاملاً متمرکز یا کاملاً غیرمتمرکز اداره شود؛ بلکه باید به صورت نیمه‌متمرکز و ترکیبی، با در نظر گرفتن شرایط و مقتضیات و تخصص کارکنان، نسبتی از هر کدام را انتخاب و ترکیب نماید. اخذ تصمیم در خصوص میزان تمرکز در نظامهای آموزشی، در پنج سطح انجام میشود که شامل: مدیریت عالی، وزارتخانه، استان، مدرسه، کلاس درس میباشد.
در نظام آموزشی نیمهمتمرکز، هدفها و سیاستهای کلان، به عنوان برنامه واحد، در مقیاس کشوری تعیین میگردد و مسؤولان منطقهای و محلی، در اتخاذ روشهای متناسب با شرایط و مقتضیات زمان و مکان، آزادی عمل دارند؛ درواقع، آموزش در مرحله اجرا، انعطافپذیر است و با نیازهای منطقهای و تفاوتهای فردی دانشآموزان، سازگاری لازم را دارد. برمن و همکاران، بر این باورند که برای کاهش تمرکز، باید به طور همزمان، از تمام زیرمجموعههای یک مجموعه، از جمله: بخش مالی، مدیریتی، و برنامهای، کار را شروع کرد و بدترین حالت ممکن زمانی است که تمرکززدایی فقط در یک بخش رخ دهد. این امر کیفیت کار مدارس و یادگیری کودکان را بدتر از قبل خواهد نمود؛ شاید بتوان این مسأله را مهمترین عامل ناموفق بودن کاهش تمرکز در کشورهای در حال توسعه دانست. برمن و همکاران اظهار کردهاند که حداقل دو سؤال اصلی، درباره فقدان تمرکز مدیریتی وجود دارد: اول اینکه آیا مدیران محلی، به‌خصوص در جوامعی که در حال گذر از نظامهای بسیار متمرکز به سمت نظامهای غیر متمرکز هستند، مهارتهای کافی مدیریتی را دارند؟ و آیا لازم است کاری را که تا به حال، جزو وظایفشان نبوده است، انجام دهند؟ به گفته تموکنگ، در بسیاری از کشورها، هنگام تمرکززدایی، مسؤولیت، به بعضی از اجتماعات محلی سپرده شده؛ درحالیکه آنها، ظرفیت مدیریتی و مالی لازم را برای اجرای مسؤولیت جدید دارا نبودهاند و حکومت مرکزی، حکومتهای محلی را، عامل این شکست دانسته است. این مسأله، به خصوص در مدیریت آموزش و پرورش که یکی از انواع مدیریتهای دشوار موجود است، حساستر میباشد و از اینرو، افرادی که این مدیریتها را بر عهده میگیرند، باید توانایی و شایستگی لازم را داشته باشند Tamukang, 2002در همین خصوص، هنسون، اظهار کرده است که وقتی سیاستمداران، تصمیم میگیرند در آموزش، تمرکززدایی کنند، معمولاً این مأموریت را بر عهده مدیران آموزشی میگذارند و در این صورت است که وضع دشواری پیش میآید. دلیل این دشواری، پیچیدگی زیاد فرایند تغییر و کوتاه بودن دوره تصدی مدیران آموزشی است. (مطالعه انجامشده در ۲۲ کشور نشان می‌‌دهد که متوسط زمان تصدی پست مدیران آموزشی در تمام سطوح، کمتر از 2/5 سال است)Hansen, 2002 مسألۀ دوم در تمرکززدایی، مسألۀ کنترل است. برمن و همکاران بیان کردهاند که نبود نظارت کافی بر مدیران، در نظامهای غیرمتمرکز، ممکن است ناکارآمدی و سوء استفاده آنها را باعث شود؛ همچنان که به گفته تموکنگ، در بعضی از کشورها، به دلیل نبود نظامهای نظارتی مناسب، بسیاری از ایالتها، عملکرد بسیار بدی داشته و در مجموع، کیفیت آموزش را تنزل دادهاند. موضوع تمرکز و عدم تمرکز، از موضوعاتی است که در تاريخ آموزش و پرورش محل بحث و منازعه علمای تعليم و تربيت و خط مشی‌های آموزشی بوده است.

تاريخ يکصدساله اخير، خود به‌تنهايی نمايانگر آن است که بسياری از نظام‌های آموزشی، با مسأله تمرکز و عدم تمرکز، دست به گريبان بوده اند. تحليل ادبيات پژوهشی موضوع، اين نکته را روشن می‌کند که بودن در يکی از دو قطب متمرکز و غيرمتمرکز يا حتی قرار گرفتن بر روی طيفی از تمرکز و عدم تمرکز، يک امر مديريتی است و مبتنی بر نوع مديريت سياسی، اجتماعی و جهت‌گيری‌های ايدئولوژيک دولت‌ها است. هر يک از نظام هاي تصميم‌گيري، داراي مقتضيات و معايب و مزايای خاص خويش هستند. نظام دوره متوسطه ايران، دارای مشخصات متمرکز است و اغلب در پاسخ به مشکلات اين نظام به دنبال احيای نظام غيرمتمرکز هستند. وقوع اين پديده، يعنی عدم تمرکز در ساختار نظام آموزشی در مؤلفه‌های گوناگونی، نظير: تصميم‌گيری، ساختار اداری، مالی و... صورت می‌پذيرد. متخصصان برنامه‌ريزی درسی، سه نوع نظام برنامه‌ريزی درسی متمرکز، غيرمتمرکز و نيمه‌متمرکز را معرفی نموده‌اند. سبک اداره هر کشور، عمدتاً تابع اوضاع سياسی، اقتصادی، جغرافيايی، مقتضيات زمان و مکان، عقايد و آرای فایق بر جامعه و يا به طور کلی، تابع رشد سياسی و اجتماعی و فرهنگی افراد آن جامعه است. تمرکز، کارکردی است در مورد اينکه قدرت تصميم‌گيری، تا چه حدی به سطوح پایين تر سازمان واگذار شده است؟ هيچ سازمانی، کاملاً متمرکز يا کاملاً غيرمتمرکز نيست. امروزه، مديران، آن مقدار از تمرکز يا عدم تمرکز را برمی‌گزينند که به آنها کمک کند به بهترين نحوی، تصميماتشان را اجرا کنند و به اهداف سازمانی، دست يابند. در نظام برنامه‌ريزی درسی متمرکز، معمولاً برنامه درسی را نهاد مرکزی تهيه می‌کند و مناطق و مدارس، به اجرای وفادارنه آن ملزم می‌باشند. در نظام برنامه‌ريزی درسی غيرمتمرکز، تمامی اختيارات، به سطوح پايين‌تر واگذار می‌شود و هر يک از واحدها، آزادی و اختيار عمل دارند. در نظام برنامه‌ريزی درسی نيمه‌متمرکز، سياست‌ها و چارچوب‌ها را نهاد مرکزی تدوين می‌کند و بخشی از اختيارات، به مناطق و مدارس واگذار می‌شود و نظارت و کنترل از سوی نهاد مرکزی اعمال می‌شود. نظام برنامه‌ريزی درسی کشورهای مختلف را بر حسب ميزان تمرکز و فقدان تمرکز می‌توان بر روی يک پيوستار قرار داد. نظام برنامه‌ريزی درسی ايران، در طي يک صد سال گذشته، گاه به سمت تمرکز و گاه، به سمت غيرمتمرکز بودن ميل نموده است. يکی از نگرانی‌های مسؤولان و سياست‌گذاران در بحث کاهش تمرکز، حفظ کيفيت آموزشی و دستيابی به اهداف تعيين شده در سطح ملی است. در دهه‌های اخير، تمرکززدايی در آموزش و پرورش، به منظور به حداکثر رساندن سهم سطوح پايين‌تر، و افزايش مشروعيت و کارآيی نظام‌های آموزشی و اجرای مطلوب‌تر برنامه‌های درسی، سيری رو به توسعه داشته است و بيشتر کشورها در نقاط مختلف جهان، آن را دنبال کرده‌اند. سابقه اين بحث، به دهه ۱۹۵۰ برمی‌گردد. در آن زمان، برنامه‌های درسی را عمدتاً، صاحب‌نظران و متخصصان موضوعی که اصلی‌ترين وظيفه را در توليد برنامه‌های درسی بر عهده داشتند، تهيه می‌کردند و معلمان، به عنوان مصرف‌کننده، صرفاً مجری برنامه‌های درسی توليد شده بودند. به دليل تحولات گسترده در حوزه علوم و فناوری و نيز ناکارآمدی برنامه‌های درسی که به صورت متمرکز تهيه می‌شدند، حرکت به سوی برنامه‌های درسی غيرمتمرکز و افزايش مشارکت افراد و گروه هاي ذينفع در تصميمات برنامه درسي آغاز گرديد. در واقع، مدارس و معلمان به عنوان نيروهاي مؤثر در امر برنامه ريزي درسی نگريسته شد و برنامه‌هايی، چون: «تصميم‌گيری در محيط مدرسه»«برنامه‌ريزی درسی، مبتنی بر مدرسه» و«مديريت مدرسه‌محور» مطرح گرديد. مطالعات تجارب تمرکززدايی آموزشی در کشورهای گوناگون، نشان می‌دهد که با وجود آنکه ارتقای کيفيت آموزشی، همواره يکی از دغدغه‌های نظام‌های آموزشی بوده است، هدف تمرکززدايی، فقط ارتقای کيفيت آموزشی نبوده، بلکه اين نوع اصلاحات، تحت تأثير تغييرات و تحولات اجتماعی، سياسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه قرار داشته است.

نظام‌های متمرکز:

هر يک از نظام‌های تصميم‌گيری، مقتضيات خاص خويش را دارند؛ تمرکزگرايی در طراحی و تدوين برنامه‌های درسی، ديدگاه سنتی و حاکم در حوزه برنامه‌ريزی درسی است و کار طراحی و تدوين برنامه‌های درسی، در اکثر نظام‌های آموزشی جهان، حتی تا اواخر قرن بيستم ميلادی، به صورت متمرکز، دنبال شده است. تمرکزگرايی در برنامه‌ريزی درسی، به مقدار زيادی، در بستر سياسی، تاريخی، اجتماعی و اقتصادی ملت، دولت‌ها و نظام‌های آموزشی آنها ريشه دارد. در نظام‌های تمرکزگرا، تمايل عمومی به سمت کنترل متمرکز همه مراحل طراحی و توليد برنامه‌های درسی، از تبيين اهداف مدرسه و تدوين برنامه درسی، تا اجرای برنامه درسي و ارزشيابی از نتايج برنامه و آموخته‌های دانش‌آموزان وجود دارد. پيام برنامه درسی متمرکز، اين است که تهيه و گسترش برنامه درسی، وظيفه معلمان نيست. در چنين نظام‌های، آزمون‌ها و امتحانات، تا حدود زيادی جهت‌دهنده آموزش هستند. اشراف و تسلط بر مطالب درسی، يکي از مهم‌ترين هدف‌هاي يادگيری است و توانايی‌های مفهومی و رو به رشد شاگردان، اهميت کمتری پيدا می‌کند. دستيابی به حداقل صلاحيت، نتيجه‌ای مطلوب تلقی می‌شود و معمولاً فهرست بلندبالايی از اهداف رفتاری، که دانش‌آموزان بايد به آنها برسند و معيارهای موفقيت نيز بر اساس آنها تعيين می‌شود، وجود دارد. در سه دهه اخير، در سراسر دنيا، تمايل چشمگيری برای کنار گذاشتن تمرکز در حوزه‌های مختلف برنامه‌ريزی آموزش و پرورش وجود داشته است. قسمتی از شکست‌ها و ناکامی‌های آموزشی در سراسر جهان، به نظام متمرکز برنامه‌ريزی نسبت داده می‌شود. اين که از چه زمانی، تقاضا براي داشتن سهمی در تصميم‌گيری‌های آموزش و پرورش شده است، برمی‌گردد به آغاز جريان متمرکزکردن برنامه‌ريزی آموزش و پرورش و خواسته دولت‌ها در اين که آموزش را زير چتر خود در آورند. نظام‌های آموزشی دنيا در قرن‌های گذشته، به اشکال غيرمتمرکز و با تصميم‌گيری در سطح مؤسسه تربيتی اداره می‌شدند. برنامه‌ريزی درسي مدرسه محور، از لحاظ تاريخي، داراي سابقه قابل توجهي است. مي توان گفت: هدف، محتوا، روش، زمان، شيوه هاي ارزشيابی به روش غيرمتمرکز، يعنی تعيين همه چيز توسط معلم و مربی انجام می‌گرفته است. با پديد آمدن اتفاقات بيشمار در مباحث دولت و ملت و خواسته دولت در جهت دهی‌ ملت و پاره‌ای دلايل ديگر، دولت‌ها به تأمين اعتبار سراسری آموزش و پرورش پرداختند. اين موضوع باعث شد دولت‌ها، آرام‌آرام به تعيين حدود دخالت خود در مدارس بيانديشند و عامل برنامه‌ريز درسی را در خدمت خويش گرفتند تا خواسته‌های دولت‌ها را به سان اسنادی مکتوب، در اختيار مجريان(معلمان) قرار دهد. با اين حال، شيوه متمرکز در طی اين سال‌ها، دشمنان زيادی پيدا کرده است. امروزه، اغلب کشورها، خواهان کنار گذاشتن شيوه متمرکز در برنامه‌ريزی‌های خود هستند.

 
نظام‌های متمرکز جديد:

گسترش محيط‌های مجازی و الکترونيکی، احتمالاً باعث می‌شود شيوه متمرکز، ادامه يابد؛ محيط‌های مجازی و الکترونيکی، ظرفيت‌های مهمی را برای آموزش به وجود آورده است. در برنامه‌های درسی مبتنی بر وب، افرادی، مانند: متخصص فناوری اطلاعات، طراح گرافيک و متخصص رسانه، نقش بارزتری در تعيين عناصر برنامه درسی به عهده دارند. اگر گروه برنامه‌ريز درسی مبتنی بر وب، از لحاظ توانايی‌هاي مربوط به مديريت يادگيری و مهارت‌های تعليم و تربيت، در سطح بالايی قرار داشته باشند، می‌توانند برنامه درسی را توليد کنند که تأثير مثبتی در يادگيری‌ها ايجاد می‌کنند. در چنين وضعيتی، برنامه درسی، نوعی برنامه‌ريزی متمرکز است. در اين نوع برنامه‌ريزی، مؤسسه‌ای که بتواند کيفيت بالاتری را ارایه کند، متقاضيان بيشتري را جلب خواهد کرد و از سراسر دنيا، به آن مؤسسه از طريق وب مراجعه می‌کنند و بر اساس علاقه‌مندی، آنچه را که آن مؤسسه ارایه می‌کند، مطالعه می‌کنند. بنابراين، مديريت آن مؤسسه تربيتی، مباحث مالی، مباحث محتوا، هدف، روش‌ها، شيوه‌های ارزشيابی و غيره، به دست آنهايی است که در آن مؤسسه، نقش‌های مسؤوليتی دارند...

ادامه دارد...

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
(در مورد موضوعات مربوط به تعليم و تربيت)(استفاده از مطالب وبلاگ، در جایی دیگر، منوط به ذکر منبع و درج نام نویسنده و مترجم است.)(نام و نام خانوادگی مدیر وبلاگ: محمدرضا باقرپور. اسم مستعار: «رضا» و گاهی «محمد»)ایمیل: hannaneh7@yahoo.com* hannaneh7.hannaneh7@gmail.com (سطح تحصیلات: کارشناسی ارشد) شماره‌های تماس، با وبلاگ: 09141260189*09143006168* شماره اصلی و User name فضای مجازی: 09143006168 laylalalaylaylalalaylaylalay@ نویسنده، ویراستار متن‌های فارسی، داستانک و مینیمال‌نویس. صاحب طولانی‌ترین متن فارسی بدون نقطه، با بیش از 7500 کلمه. صاحب امتیاز و مدیر مسؤول رسانه «یادآوری». مطالب وبلاگ Comparative Education «آموزش و پرورش تطبيقی»، به مرور و با انتقاد و با پیشنهاد کاربران، منتقدان و همراه با نظارت دقیق و بازخوانی و بازنویسی مدیر وبلاگ، هم به لحاظ شکلی و هم به لحاظ محتوایی، ویراستاری و به‌روزرسانی می‌شود. Welcome to my blog
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • مطالب
    نظرسنجی
    دیدگاه کلی جناب عالی، نسبت به این وبلاگ، چه گونه است؟
    داستانک ها، تا چه حد، مورد پسند جناب عالی است؟
    آيا جناب عالي، با استمرار اين وبلاگ، با اين شيوه، موافق مي باشيد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1035
  • کل نظرات : 100
  • افراد آنلاین : 11
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 53
  • آی پی دیروز : 279
  • بازدید امروز : 70
  • باردید دیروز : 310
  • گوگل امروز : 9
  • گوگل دیروز : 29
  • بازدید هفته : 380
  • بازدید ماه : 5,792
  • بازدید سال : 108,891
  • بازدید کلی : 691,524