loading...

Comparative Education

باسمه تعالی                                &

محمدرضا باقرپور بازدید : 409 پنجشنبه 28 فروردین 1399 زمان : 20:33 نظرات (0)

باسمه تعالی

 

                                      تاریخ: 99/01/28

 

جناب آقای مهندس عبدالعلی علی‌عسگری

رئیس محترم سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران

با سلام و احترام؛

     با عرض تبریک سال نو و آرزوی گذر از وضعیت پیش‌آمده ناشی از بیماری کرونا و صحت و سلامتی کامل برای کل بشریت، به ویژه، برای هموطنان ایرانی، اینجانب، به عنوان یک شهرونـد، فعال فرهنگی و دانش‌آموخته حوزه‌های فرهنگـی، آموزشـی و علوم تربیتی که بیشتر برنامه‌های شبکه‌های مختلف تلویزیون را نه صرفاً به جهت تفریح و تفنن، بلکه همراه با تحلیل می‌بینم و رصد می‌کنم، مطالبی را خلاصتاً و به صورت کلـی و در مرحله بعد، با آوردن چند نمونـه و مصـداق همراه با استنتاج، به استحضـار جناب‌عالـی می‌رسانـم و انتظار دارم و امیدوارم در مسندی که قرار گرفته‌ایـد و مسؤولیت حساس و سنگینـی که بر عهده‌تان سپرده شده، موضوعاتی را که دغدغه بسیاری از مردم، فعالان فرهنگی و اصحاب فرهنگ و هنر نیز می‌باشد، با یاری معاونان، مدیران شبکه‌های مختلف، همکاران و کارشناسان خبره، متعهد و متخصص، بررسی و بازنگری نمایید تا منجر، به تغییرات اساسی گردد؛ ان‌شاء‌الله. چند سالی است در مجموعه صدا و سیما، در کنار همه لودگی‌هایی که با نام هنر، به خورد بینندگان داده می‌شود و تعداد و تنوع آن، از شمارش و حد، خارج است و در کنار همه آن دامن زدن‌های مستقیم و غیرمستقیم بر موضوع قومیت‌ها، لهجه‌های مختلف زبانی و مواردی از این قبیل که هنوز هم رگه‌هایی از آنها را می‌بینیم؛ آنهم با توجیه ایجاد نشاط و خنـده در برنامه‌های مختلف و برای سنین مختلف و حتی در برنامه‌های کودکان که در برخی موارد حاد و جنجال‌برانگیز در گذشته نیز، منجر به اعتراض‌های شدید و نهایتاً، منجر به حذف البته نه دایمـی بلکـه حذف موقت! آن برنامه‌ها گردید و همان گروه و اشخاص، با گذشته‌ای که هنوز فراموش نشده و نمی‌شود، دوباره در حال اجرای برنامه، برای کودکان هستند! که همگی به صورت مصداقی، قابل احصاء می‌باشنـد، شوخـی‌های مستهجن، جنسی و سخنان خـارج از عرف هم به برنامه‌هـای به ظاهر طنـز، اضافه و به شدت، زیاد شده و در حال افزایش و عادی سازی نیز می‌باشند که به نوعی، بی‌حیایی را رواج داده و می‌دهند و یکی دوتا و تصادفی و سهوی هم نیستند؛ بلکه مکـرر و به وفـور، دیده می‌شونـد که گاهی، چنین به نظر می‌رسد که نکنـد ایـن برنامه‌هـا، کاملاً سازماندهی شده، بوده باشند! و اینچنین زیرکانه، در لا‌ به‌‌ لای برنامه‌ها، گنجانیده شده باشند یا در راستـای اجرای همان سند 2030 بوده باشند که بعید و دور از ذهن هم نیست که چنین تفکراتـی، همـراه با مأموریت‌هایـی، در لایه‌های پنهانـی سازمـان و به صورت نامحسوس و حتی بدون حضور فیزیکـی، حضور داشته باشند و برنامه‌ها را هدایت کنند که در واقع، مصداق سازمان غیررسمی، در داخل یک سازمان رسمی است که قطعاً، دارای نیروهای غیررسمی! نیز می‌باشند. اگر بخواهیم همه این موارد را تجمیع نماییم، عملاً مقـدور نخواهد بود و حجم آن، از یک کتاب حجیم هم فراتـر خواهد رفت که مجالـی دیگر و فضایی دیگـر می‌طلبد و از حوصله و وقت جناب‌عالی هم خارج است؛ گاهی هم برخی از همین خودی‌ها و دوستان ناآگاه و روشنفکـرنماهـا، موضوع دفـع افسد به فاسد را پیش می‌کشند و ایـن همه ضعف‌هـای اساسـی و نقدهـای وارده را با این نکتـه فقهـی، تحلیـل، حـل و فصل و جمع و جـور می‌کنند! و در نهایت هم، اظهار نظـر می‌کنند و نتیجه‌گیری می‌کنند که هرچه باشد، بدتـر از برنامه‌های ماهواره‌ها و برنامه‌های قبل از انقلاب که نیست! که در واقع، نوعی سفسطه و مغلطه آشکار است و گاهی هم به چند مورد مثبت با مضامیـن خوب در همان برنامه یا سایـر برنامه‌هـای صدا و سیما اشاره می‌کنند و کل برنامه را با آن یکی دو مورد خوب و مثبت، تطهیر می‌کنند! که همه این سوء تعبیرها و سوء تدبیرها، باعث پنبـه شدن آن رشته‌هایـی می‌گـردد که به ویـژه در مـدارس، مسجد، کارگـاه‌های آموزشی سبک زندگـی، خانـه‌ها و ... روی علی‌الخصوص کودکان و نوجوانان و با مشقت‌ها و با تشکیل جلسات متعددی، انجام گرفتـه است. اخیراً هم که موضوع ویروس کرونـا و تشویـق مردم، به در خانـه مانـدن و ایجاد نشاط اجتماعـی و بهتر کردن حال مـردم! و پر کـردن اوقات فراغت در زمان در خانـه مانـدن هم دستاویز و بهانـه‌ای موجـه! شده برای مدیـران شبکه‌های تحت تکفل سیاست‌های جاری جناب‌عالی و سایر مدیران ارشد سازمان تا با ایجاد چنین نشاط‌هایی! آنهم به هر قیمتی و با پرکردن اوقات بینندگان مانـده در خانه، به هر شیوه‌ای متوسل شوند و مجاز باشند هر کلمه ناصواب و هر رفتار غلطی را نیز توسط برخی مجری‌ها و میهمانان و هنرپیشه‌های دعوت شـده به بـرنامه‌هـای زنده و غیـرزنده منتقـل نماینـد. اگـر بخواهیـم چنـدتا نمونـه و مصـداق بیاوریـم، می‌تـوان به اجـرای آقـای مجید افشـاری، اشاره کرد که بعد از اجراهـای سخیف و مبتذل در خنداننده شوی خنداونـه که در فضاهـای مجازی هم قابل دریافت، می‌باشد و همچنین سایـر برنامه‌های متعدد نامبرده، ازجمله: اجراء در مورد پرستارها و نتیجتاً، چهره ناشایستی که از مشارالیه، در ذهـن مخاطبان ترسیم شده، به نظر می‌رسد شایسته نبود با چنین رویکـرد و گذشته‌ای و با چنین وجهه‌ای که دست به هر حرکتی زده و از هر کلمه و جمله‌ای کمک گرفته تا بیننده را بخنداند که این روش، با اصل طنز و کمدی و رسالت هنر هم فاصله دارد، دوباره و اخیراً، در برخی شبکه‌های سیما، برنامه‌های این شخص، بـه صـورت مستمـر پخـش یا بـازپخـش گـردد. در واقـع، حضور ایشـان و امثـال ایشان در سیـما، فاصلـه دارد با متـن حکـم مقام معظم رهبری خطاب به جناب‌عالی، آنجایی که معظم‌له، به جذب و حفظ و تربیت نیروهـای انقلابی اشاره و تأکید فرموده‌اند. نمونه دیگر، اجرای آقـای امیر کربلایی‌زاده، است که در مورخ 98/08/22 در برنامه فرمول یک، بعد از ارائه کلـی اراجیف و شکلک و ادااطوار درآوردن، به یکباره، مدیریت بر خودش را از کف داد و ترانه‌ای خواند و گفت: شاباش شاباش؛ «بذار رو لباش» که مصداق عینی لهو و لعب و برگرفتـه از یک ترانه بی‌محتوا و کوچـه بازاری است. در چنین برنامه زنـده پرمخاطبی، آنهم در ساعت پیکـی که میلیون‌ها، بیننده دارد، رعایت حداقلی اخلاق نیز نشد و متأسفانه بـرنامه، نه تنها قطع نشد، بلکه مجری محترم، آقای علی ضیاء، با میهمان برنامه، همنوایی کرد! و با خنده‌های شیطانـی که فهمید موضـوع چیست، بر زبان آورد که فهمیدم؛ متوجه شـدم و بعداً خنده‌های بلند که واقعاً دیدنـی و قابل تأمـل بود این صحنه! و قبـل از آن که آقای کربلایـی‌زاده، متوجـه شود که بد گفته و به قـول معروف، سوتـی داده، گفت: بلـه پـول‌ها را در دهـان، جمع می‌کنید و ... که در واقـع خواست موضوع را به حاشیه ببرد و به زعم خودش، حلش کند! و ذهن مخاطب را منحرف کنـد که مصداق عذر بدتـر از گناه بود و حساسیت، بیشتـر شد. تعجب‌آور است اینـکه جناب‌عالی، در رأس چنین مجموعه‌ای و با مسؤولیت سنگینی که بر عهده‌تان گذاشته شده است، مدتی است تلویزیون را اینچنین، به حال خود رها کرده‌اید و این موضوع، مسبوق به سابقه است و در هر روز، حتماً یکی دوتا از این موارد مشابه، در شبکه‌های مختلف، دیده می‌شود. موضوعی که به نظر بنده و طبق نظر بیشتر صاحبنظران حوزه‌های مختلف علـوم اجتماعـی و فرهنگـی محرز است، این است که صدا و سیما، از یک ضعف سیستماتیـک و ضعف مدیریتی مزمـن که غیرقابل انکار و خیلـی واضح است، در رنج است که با برکنـاری و یا تغییر یکی، دو مدیـر از این شبکه یا آن شبکه که در دوران ریاست جناب‌عالـی هم اتفاق افتـاده، قابل حل نیست؛ چراکه بیشتر بدنه کارشناسی آن، دچار مشکـل شده و به نظر می‌رسد از کنترل جناب‌عالی هم خارج شده است. جای بسی تأسف است که صدا و سیما، در بیشتر مواقع، هیچ اهمیت و ارزشی، به افکـار عمومـی، قائل نیست و به انتقادهای واضح و منطقی زیادی که در این خصوص و به صورت مصداقی، از سـوی مردم و در بیشتر مـوارد، از سـوی اهالـی فرهنگ و هنـر و صاحبنظران این عرصـه و در فضاهـای مختلف مجـازی، مطـرح می‌شود و از سر دلسـوزی، گلوهـا پاره می‌شود، توجهی نمی‌کند و آنها را بعضـاً، دعواهای سیاسی یا جناحـی، قلمـداد می‌کند. جناب‌عالـی، در کنار خانواده‌تـان، پای بعضی از همین برنامه‌ها بنشینید و ببینید آیا می‌توانیـد چنین برنامه‌هایـی را در کنار خانواده‌تان که مثلاً دختـر نوجوانی هم به عنوان دختـر خودتان یا نوه‌تـان، در کنارتـان بوده باشد، تا آخر، تماشـا کنید و تحمل نمایید؟! «بذار رو لبـاش»، چه معنـا و توجیهـی دارد آقای رئیس؟ آیا معنای دیگری هم دارد که ما نمی‌دانیم؟! معنایی که بتوان با آن، توجیهش کرد؟ آیا ما مجازیـم دست، به هر حرکتی بزنیم و از هر کلمـه و هر جمله‌ای کمک بگیریم تا بیننده را بخندانیم؟ آیا رسالت ما و رسالت هنر، فقط خنداندن است؟ مورد دیگر از نمونه‌های متعدد، برنامه دورهمی است که موارد تخلف و تخطی در آن، از شمارش خارج است؛ چنانکه استحضار دارید، «دورهمی» کپی کاملی از یک برنامه پرطرفدار هندوستان، به نام «Comedy night with kapil» است که یکی از پربیننده‌ترین برنامه‌های تلویزیونی هند است که این البته، ایراد شکلی به موضوع است و در کنار آن، ما شاهد اشکالات متعدد محتوایی نیز هستیم؛ آقای مهران مدیری، در مورخ 98/12/14 می‌آید و می‌گوید: «اخیراً، دیـدم هر روز دارن می‌آن و زیادتر هم می‌شن؛ از شهرداری اومدن گفتن که لطفاً به پرنـده‌ها، گرمـی ندین؛ افتادن اینا به زاد و ولـد!» و خنده ممتد حاضران. همیـن آقای مهران مدیری و سایر عواملی که زمانی بود در وادی روشنگری و انتقاد طنازانه، قدم برمی‌داشتند و حرفی برای گفتن داشتند، همینک از سر استیصال، آن قدر کم آورده‌اند که در برنامه دورهمی، با تیکه پرانی‌ها و طعنه‌های جنسی متعدد، سعی در خنداندن زورکـی مخاطبان دارند. در برنامه دیگری از دورهمـی، با حضور میهمان بـرنامه، آقای بهنام بانـی، آقای مدیـری، در مـورد ازدواج، سـؤال می‌کند؛ دقایقـی بعد، می‌گوید: چندتا کلمه می‌گویم؛ احساست را بگو؛ بعد، آقای مدیری می‌گوید: هلو! میهمان برنامه، می‌خندد و می‌گویـد: من آلرژی دارم؛ حساسیت دارم؛ خود هلـو را بدون پوست، دوست دارم! مدیـری که دقایقی قبـل از آن، سؤال کرده بود: چرا ازدواج نمی‌کنی؟، این بـار و در ایـن مرحله، رو می‌کند به حاضران و با ژست معناداری، می‌گویـد: می‌گویـم ازدواج؛ می‌گویـد: می‌خواهـم ادامه تحصیل بدهـم؛ می‌گویـم: هلـو؛ می‌گوید: پوست هلـو بهم بخوره، حساسیت دارم و بعد، خنده‌های مجدد. قطعاً، هر آدم بی‌سوادی هم می‌داند که برخی از کلمات، استعاره از کلمات و معانی دیگری هستند و این استعارات، در همه فرهنگ‌ها و زبان‌ها هم وجود دارد و برای همه هم مشخص بوده و تعریف مشترکی دارد؛ آنهم در اینجا و به این وضوحی که خنده‌های ممتد حاضران و میهمان برنامه، نشان از آن داشت که همه حاضـران و به تبع آن، بینندگان، موضوعی را که آقای مدیری می‌خواسته منتقل بکند، به خوبی! منتقل کرده است. در برنامه اخیر از همین مجموعه، در مورخ 99/01/01 ، دیالوگـی را شاهد بودیـم که می‌گویـد: «بی‌زحمت، می‌آیی ورامین؟ جلوی خودتان، نر و ماده، جفت! می‌اندازیم؛ گوساله‌اش که اومد، اونو از ما بخر.» در دیالوگی دیگر از همین برنامه در مورخ 99/01/04 که از شبکه نسیم، پخش شد، آقای مدیری، نمونه دیگری را با دیالوگـی سخیف و دوپهلـو چنین می‌آورد: «خانمت داره ظـرف می‌شوره؛ چه ایـرادی داره تـوی همون حالت، آروم آروم، دستاتـو باز بکنی و ...» در این حالت، آقای مدیـری، خیلی هنرمندانه! حرکات بدنش را با دیالوگی که ارائه می‌کند، هماهنگ و همخوانی می‌دهد و چیـزی را که باید و می‌خواهـد به ذهن بیننده منتقل کند، منتقل می‌کند و همه، قاه‌قاه می‌خندنـد. بدیهی است در همه این موارد، یک معنای بعید و یک معنـای قریب، مستتـر است که بیننـده، در همان‌لحظه اول، معنای قبیح اولیـه آن را دریافت می‌کند و هدف گوینده هم دقیقاً همین است که در نهایت هم، موجب خنده می‌گردد. در دورهمی، ما خیلی راحت، متوجه ادبیات اروتیک و ادبیات پورنوگرافیک، به صورت علی‌حده و هم در دیالوگ‌ها و هم در رفتارها و گاهی هم به صورت یکجا و همراه با هماهنگی بین دیالوگ‌ها و رفتارها می‌شویم؛ چیزی که باعث توجه بینندگان و خنده آنها می‌شود. می‌توان چنین ادعا کرد که هیچکدام از قسمت‌های دورهمی، امکان ندارد فاقد حداقل یک مورد شوخی جنسی بوده باشد. آیا این روش، با اصل طنز و کمدی و رسالت هنر، فاصله ندارد؟ مورد دیگر، خندوانه است؛ در خندوانه و خنداننده‌شو هم، وضع به همین منوال بود؛ علی‌رغم نقدهای جدی و عزیمت آقای رامبد جوان به کانـادا و فارغ از صحیح بودن یا غلط بودن این سفر و اقدام و حرکت ایشان، به جهت تناقض عملشان، با دیالوگ‌هایشان در برنامه خندوانه اما در کل، مذموم و مطرود بودن موضوع از نظر افکار عمومی و افت محبوبیت ایشان و ایجاد سایر مسایل حاشیه‌ای، هنوز هم حضور مستمر! ایشان را در صدا و سیما و در این روزهـای کرونایی می‌بینیم؛ ظاهـراً، دست‌های پنهانی است که به هر طریقی شده و حتی علی‌رغم میل افکار عمومی، تمایل دارند تا چنین شخصیت‌هایی را که به دلایل پیش‌آمده و برخلاف چه‌بسا محبوبیت‌های اولیه و کارهای انبوه هنری و حتی خوبشـان، وجه خوبـی ندارند، با بهانه‌های مختلف، مانند: وجـود بیماری کرونا و نیاز به ایجاد نشاط و سرگرم کردن مردم، به مردم تحمیـل نمایند؛ حضـور چنین شخصیت‌هایـی، باعث می‌شود عرصه، برای هنر و هنرمندان فاخر، تنگ و تنگ‌تر شود و هنرمنـدان فاخـر، دیده نشوند و در مقابل، لودگـی‌ها و هرزه‌گویـی‌ها و ابتذال و لوده‌های عاری‌ از هنر و اخلاق، بیشتر خودنمایی کنند. بدیهی است هیچ شخص عادی و عاقلی، مخالفتی با اصل موضوع خنداندن مردم و ایجاد نشاط اجتماعی که مانع بروز آسیب‌های مختلف اجتماعی می‌شود، ندارد اما بدیهی است که باید چارچوب‌هایی را نیز رعایت کرد و با هر شیوه‌ای، نمی‌توان و جایز نیست مخاطب را خنداند. یک نمونه در مورد مجـری‌ها اینکه بعد از مشاجره لفظی آقای آرش ظلـی‌پور در برنامه زنـده با میهمان برنامـه که در واقع، قبل از اینکه توهین به میهمان برنامه باشد، توهین به میهمانان اصلی برنامه بود که در واقع، مردم ایران بودند که متعاقب آن، انتقادهای زیادی هم از مردم و اهالی فرهنگ و هنر در فضاهای مختلف مجازی، مطرح شد و بیشترین انتقادها، به آقای آرش ظلی‌پور، وارد شد نه میهمـان برنامه اما صدا و سیما، مجدداً و پس از گذشت مدت زمان کوتاهی، وی را در برنامه زنده دیگـری، با عنـوان «ورزش، از نگاه دو» به کار گرفت! و دوباره، صدای افکار عمومی و یک عده‌ای درآمد؛ آیا گذشت زمان، موضوع را حل می‌کند و حل کرده؟! آیا، با قحطـی مجری، مواجه هستیم؟ صدا و سیما و در رأس آن، جناب‌عالـی باید به این واقف باشید که ضرر چنین افـرادی، بیش از نفع آنهاست و دلخوری‌ها و آشفتگی‌هایی که ایجاد می‌کنند، چه بسا تا مدت‌های مدیـدی، در ذهن بیننده می‌ماند و باعث سلب اعتماد می‌گردد. اخیراً، نمونه‌ای هم از عرصه خوانندگی داشتیم که طی آن، آوازخوانی آقای پرواز همـای را در برنامـه زنده‌ای دیدیـم که به جای ایجاد امیـدواری و نشاط در وضعیت پیش آمده، با خواندن شعری نامربوط با شرایط و زمان فعلی و مربوط به ساختار و سیستم دیگر، از فرصت پیش‌آمده، سوءاستفاده کرد و افسردگی، ناامیدی و یأس را در کنار تشویش اذهان عمومی، آنهم در وضعیت کرونایی، در عرض چند دقیقه، به میلیون‌ها ایرانی، تزریق کرد و متعاقب آن، تأییدهای اشخاص و رسانه‌های معاند و تقدیر از ایشان را دیدیم که به جهت این شجاعت! و جسارتش! نصیب وی شد و تحسین و تمجید یک عده‌ای را برانگیخت و از آن طرف هم، رسوایی حاصل از بی‌برنامگی و عدم کنترل صدا و سیما را شاهد بودیم که متعاقب نقدهای پی در پی، توجیه‌های مدیر محترم شبکه را نیز دیدیم که به جهت فشار افکار عمومی و از سر ناچاری، ابتدا یک تعریف‌هایی، از نامبرده کرد! و به سوابق ایشان اشاره کرد و بعد هم، یک عذرخواهی و یک شعـرخوانی هم از حافظ و موضوع، تمام شد، تلقی گردید! درحالی که موضوع و ماندگاری آن، از نظر جامعه و افکار عمومی، هنوز تمام و پاک نشده و سال‌های سال، در ذهن و افکار مردم، می‌ماند؛ آیا به نظرتان، این روند و این روش، صحیح است که در هر دفعه‌ای که از شبکه‌های مختلف تحت پوشش، رفتار و گفتار اینچنینی، عارض می‌شود، به دنبال آن، یک عذرخواهی صوری انجام بگیرد و مدیر شبکه و میهمان و سایر عوامل، به این شکل، تطهیـر و خلاص بشوند و بعداً هم روز از نو، روزی از نو؟! چه‌قدر تلاش لازم است تا یک گفتـار و رفتار غلط، از ذهن‌ها پاک گردد؟ می‌توانید زمانـش را بفرمایید و اینکـه آیا این کار، اصلاً عملـی و ممکـن است یا نه؟ در مـورخ 98/02/17 و در دوران مدیریت آقای جواد رمضان‌زاده که ماننـد برخی دیگر از مدیـران شبکـه‌ها، انصافـاً! تا آخرین لحظات مدیریتیشان، هیچ نظارتـی هم بر برنامه‌های شبکه ۵ نداشتند، در کنار سایر برنامه‌هایی که نقد جـدّی بر آنها وارد است، شاهد برنامه‌ای با عنوان «اختیاریه» با تهیه‌کنندگی و اجرای آقای سید مرتضی فاطمی، با موضوع ازدواج بودیم که به عوض دعوت از صاحبنظران، روانشناسان و مشـاوران حوزه خانـواده و ازدواج و امثـال آن، از بازیگـر دست چنـدم، خانم متین‌السادات ستـوده نیز دعوت شده بـود. آنچه قابل تأمل، بحث و جای سـؤال دارد، انتخاب یک چنین شخصی است که صاحبنظـر نبوده اما با اینهمه، در چنین برنامه‌ای که مستقیمـاً روی آنتـن می‌رود، حضور پیدا می‌کند. انتخاب شخصی که مدرک تحصیلـی‌اش، مدیریت بازرگانی است و هیچ همخوانی هم با موضوع مورد بحث، ندارد! و رشد و بلوغ فکـری‌اش هم آنقدر است که اصطلاحاً، سوتی‌هایی را هم سهواً و در برخی موارد، عمداً، به دنبـال داشته است، آیا جای بازنگری و عبرت ندارد؟ اینکه اظهار کردند: «گزینـه مناسب برای این سـؤال، نیستم!» نشان از ایـن دارد که مشارالیها، تصورشـان بر ایـن است کـه تافتـه جدابافته‌ای هستند و خود را بالا و برتر می‌بینند و می‌دانند. اینکه «سبک زندگی ما، خیلی متفاوته» باید گفت: سرکار! مگر شما، ایرانی نیستی؟ و سبک شما، غیر از سبک ایرانی - اسلامی است؟ حتی اگر چنین هم بوده باشد که البته در واقع هم چنین هست، نباید اظهار و تظاهر گردد که قطعاً، برای مخاطبان، بدآموزی به دنبال دارد. البته بدیهی و معلوم است که ایشان، سبکشان متفاوت است و تقصیر این تظاهـر هم به عهده کسانـی است که ایشان را به چنیـن برنامه‌ای دعوت کرده بودند و ترتیب حضورشان را فراهم آورده بودند. بدیهی است که این اظهارنظر صریح، در برنامه‌ای با مخاطبان مختلف و متعدد و شاید میلیونی، آنهم در برنامه زنده، مشکل‌ساز است و این ایراد، قبل از اینکه به ایشان وارد باشد، ابتدائاً، بر مدیری وارد است که وی را به برنامه، دعوت کرده و در مرحله بعدی، به جناب‌عالـی وارد است که چنیـن مدیـری را انتخاب نموده‌ایـد و نظارتـی هم بر ایشـان نداشته‌ایـد. حـرف‌های عجیب و غریـبِ «ما، شکل این آدم‌ها نیستیم.» از سوی همین متین ستوده و از طرفی دیگر، همخوانی و همنوایـی مجری جوان! برنامه، با وی که شفاف هم نیست اینکه ایشان، به چه طریقی، وارد صدا و سیما و چنیـن عرصه‌ای شده‌اند و جانبداری مشخص و به تعبیری، تابلوی وی از این مهمان که خلاف روال مجری‌گری هم است، کاملاً مشهود و برخلاف روال جاری بود. ما در این برنامه، خیلی راحت و واضح، رویارویی و تقابل یک فکر تقریباً عالی یا حداقل خوب و قابل دفاع را با یک فکر مبتـذل می‌بینیم؛ در این برنامه، حضور تعـدادی زن مذهبی را می‌بینیم که با یک فکر مبتذل و پیش پاافتاده، رودررو شده‌اند که دائماً، در حال طعنه ‌زدن و مسخره ‌کردن است و معلوم بود این، کاملاً عمدی بوده و علی‌رغم توضیحات خوب، موجب تحقیر بانوان دعوت شده به برنامه نیز شد که در آن سوی این بازیگر و مجری قرار داشتند. نامبرده، در جایی دیگر می‌گوید: «در خانواده‌های مذهبی و بسته!...» و تلویحاً بسته بودن! را همطراز با مذهبـی بودن! قلمـداد می‌کند که در نمایش مجدد آن از طریـق شبکه اینترنتـی، این مـوارد، حذف می‌شوند که بـاز جـای شکـرش! باقـی است که مسـؤولان مربـوط، تا ایـن حـد را متوجه شده‌انـد که از تکـرار و بازپخش آن، جلوگیـری کنند. بنده، به عنوان یک شهروند و کسی که برنامه‌های سیما را به دقت، رصد و کارشناسـی می‌کنم، برایم خیلی مبهم است و نمی‌دانم که چرا جناب‌عالی و معاونان و مدیران محترم صدا و سیما، برای چنین اشخاصی، با چنین فکرهایی، امکان حضور در برنامه‌هـای تخصصـی، آنهم در برنامـه زنـده را فراهـم می‌کنند؟! آیا آدم قحطی است؟!‌ آیا هدف، فقط پـر کردن صرف تایم های صدا و سیمـا است؛ آنهم به هر نحو ممکن؟ اینهایی که آورده شد، تنها نمونه‌های خیلی اندکی بودند از میان انبوهی از موارد و در واقع، اگر قرار باشد حتی یکی از همین برنامـه‌ها، مانند دورهمـی، به صورت جمله به جملـه و از روی آرشیو، بررسی و تحلیـل و نقـد گـردد، ساعت‌ها و چه‌بسا، روزها زمان می‌برد. موضوع مهم دیگر در مدیریت صدا و سیما، همانگونه که در صدر این نامه نیز اشاره شد، تقلیـدهای مکـرر، از برنامه‌های پرطـرفدار ماهـواره‌ای است؛ از تقلید در مسابقات تلویزیونی گرفته تا برنامه‌های کودک و نوجوان که عصر جدید هم یکی از این برنامه‌هـای تقلیـدی است؛ «عصر جدید» تقلیدی بود و است از برنامه «آمریکا، استعداد دارد.» (America's Got Talent) که در کشورهای مختلف دنیا، البته با رعایت قانون کپی‌رایت، امتیاز آن خریداری می‌شود و در شکل‌های مختلف و با دکورهای متنوع، اجراء می‌گردد؛ ایراد هم فقط در صرف تقلید نیست بلکه علاوه بر انتقال بار معنایی نهفته در نام اصل آن برنامه و تحقیر سایر ملت‌ها که آمریکا، استعداد دارد، نقد جدی، بر محتوای همان مورد تقلیـدشده هم می‌باشد و اشکالات شکلـی، ماهـوی و محتوایی زیـادی، بر عصـر جدید وارد است که مکرر، در نظر صاحبنظران و منتقـدان و در رسانـه‌های متنوع و نشست‌های مختلف، مشهـود است که می‌تـوان رجوع کرد و تکرار مجدد آنها در اینجا، موجب اطاله کلام می‌گردد؛ ضمن اینکه این برنامه هم مثل بیشتر برنامه‌هـای تولیـدی شبکه‌های مختلف صدا و سیما، کپی ناشیانه‌ای از برنامه‌های مشابه خارجی است. در عصر جدید، تعریف درستی، از استعداد نیست و سازندگان و عوامل آن، بیشتر، به دنبال سرگرمی و پرکردن وقت بینندگان هستند؛ درحالی که رسالت صدا و سیما، خیلی فراتر از سرگرمـی است. عصر جدیـد، در کنار همه ضعف‌هایش، خطرسـاز هم بوده است که نمونـه آن، تقلید یک نوجوان، از برنامـه طناب‌کشی بود؛ در عصر جدید، همگـی دیدیـم که یک حرکت طناب‌کشـی که دقیقـاً، کپـی از مشابه خارجـی آن بود، موجب کشته شدن یک نوجوان شد؛ توضیـح اینکه: در یکی از همین برنامه‌های عصر جدید، حرکاتـی با طناب، با عنـوان طناب‌کشـی، انجام گرفت؛ پس از آن، قتـل یک نوجـوان را شاهـد بودیم. این کشته شـدن، به دنبال تقلیـد از حرکات خطرناک نمایشـی در عصر جدیـد بود؛ حرکتی که بـرای به خصوص کودکـان و نوجوانـان، تحریک‌کننده و فریبنـده بود تا خود نیز به تقلیـد، آن را انجام دهند که این، متأسفانه اتفاق افتاد که به دنبـال آن، اعتراض‌ها و متعاقب آن، توجیهات سازندگـان این برنامه را نیز دیدیم. آیا متولیان این کارها، قبل از اجرای چنین کارهایـی، به عواقب آن نمی‌اندیشند و نمی‌توان قبل از اجراء، حداقل از یک روانشناس، کمک و مشاوره گرفت و در تقلید از نسخه اصلی، همان حرکات را حداقل، با تغییر و تعدیـل یا حذف یا تذکر یا تعیین محـدوده سنی تماشا و یا تعریف زمـان پخش، انجام داد؟ و صرفـاً به پرکردن وقت مردم و مطرح کردن و دیده شدن خود، اکتفا نکرد؟ آیا ارزش این را داشت که یک نفر چنین قربانی شود؟ این برنامه، هرچه قدر هم که به فرض خوب بوده باشد که به ده‌ها دلیل نیست، نمی‌ارزید که یک نفر نوجوان، چنین جان خود را از دست بدهد و خانواده‌ای را داغدار کند. سؤال اینجاست که چرا صدا و سیما، می‌خواهد شبیه غرب باشد؟! آیا ما، خودمان حرفـی برای گفتن در شکل و محتوا نداریم؟ آیا ما، نمی‌توانیم برای اولیـن بار، ابداع‌کننـده برنامه‌ای باشیم؟ تقلیدهای متعدد، برای چیست؟ این تقلیدها، همیشه و در همه دوره‌های صدا و سیما هم بوده است؛ در همین برنامه بفرمایید شام، از نوع ایرانی‌اش! که تقلید مضحکی از مشابه آن از شبکه من و تو است، دنبال چه چیزی بودیم؟ چند سالی است تولیدکنندگان ایرانـی، با رصـد برنامه‌هـای خارجـی و تقلیـد از برنامه‌هایی که مورد علاقه بینندگان ماهـواره‌ای است، سعی می‌کنند با بازسـازی و شبیه‌سازی آنها، هم محبوبیت! به دست بیاورنـد و هم وقت مـردم را پـر کنند و صدا و سیمـا هم، از چنین برنامه‌هایـی، استقبال کـرده است و می‌کند. مـورد آخـر که نمونه آورده می‌شـود، همین سریـال پایتخت بود که انتقادات زیـادی، به ویژه بر مجموعه ششم آن وارد است که تجمیع حتی فهرستوار آن در اینجا، باعث اطاله کلام می‌شود و خود قطعاً دسترسی به همه یا بیشتر این نقدها دارید و حتماً هم پیش از این، به طـرق مختلف، به استحضـار، رسانیده‌انـد؛ از پرداختـن به موضوع آب زمـزم و اعمال مکـه و عنوان«منزل خدا» برای کعبه، تغییر عنوان جمرات به «خانه شیطان»، بازگشت از حج با سر زخم‌شده؛ آنهم بر اثر رمی جمرات و داستان ماجرای سخیف آن که در چنین سریـال نه طنزگونه بلکه کمیکی، هیچ جایگاه و محلی از اعراب ندارد و پرداختن به این موارد و ایجاد حساسیت، اصلاً مناسب نبود تا موارد جنسی پنهان در دیالوگ‌ها و رفتارها، تخت‌خواب دونفره که به چت و ارسال استیکر سخیف میان دو هنرپیشه مربوط، در فضای مجازی هم کشیده شد، شوخی با تلفظ کلمه سانتریفیوژ که تداعی‌کننده تپق زدن یکی از شخصیت‌ها و همچنین یکی از ائمه جمعه موقت تهران بود، شیطنت و دیالوگ دوپهلوی نقی که بین او و نماینده مجلس رد و بدل می‌شود به این شکـل که: حاجی‌جان! بفرمایید. حاجی فرمودید من، زبونو کجا بزنم؟ چی رو؟ زبون؛ زبونو کجا بزنم؟ می‌خوام بگم وَلَا الضَّالِّينَ که نماینده پاسـخ می‌دهـد: همینطـور خوبـه که واضـح است ایـن دیالـوگ، می‌تـوانست خیلـی سـاده، سـؤال شـود؛ بـه نظـر می‌رسـد آقای محسن تنابنده، در پایتخت 6 ، با این دیالوگ‌های خاصی که انجام می‌داد، برای بیشتر مطـرح شدن و بیشتر دیده شدن، تلاش می‌کرد. تقلید سخیف یک زوج و سفـر ماه‌عسل و یک موتورسیکلت کاملاً مشابـه، با موارد مشابه قبلـی و یک لامپ روشن! و یک قایـق که این البته، لامپ روشـن! با سابقه مفهومـی و معنایـی، استعاره ای از مفاهیم جنسی در مورد مشابه آن می‌باشد و داستانـی دارد بـرای خودش که تقریباً، هم‌اکنون و با این یادآوری مجدد عوامـل پایتخت، همه آن را می‌داننـد و اینکـه شبکه «من و تو» همـان روز، فیلـم سینمایـی «همسفر» را پخـش می‌کند! و همان شب هم، قسمت آخر سریال پایتخت پخش می‌شود! که این همزمانی هم یک مسأله و موضوع قابل تأملی است و نمی‌توانـد سهوی بوده باشد. آنچه در بخش‌های پایانـی سریـال «پایتخت» می‌بینیم، در واقع بازآفرینی ناشیانه‌ای، از بخش‌هایـی از فیلـم‌هـای «همسفـر»، «ممـل آمریکایـی» و «در امتداد شب» است که به نظـر می‌رسد سازندگـان این سریال، با مسامحـه و چراغ سبز ناظـران پخش و مدیـران مربوط، قصد داشته‌اند تا به هر نحـوی شده، فیلم‌هـای مشهور، محبوب و مورد علاقـه‌دوران پیش از انقلاب را، در اذهـان نوجـوان‌ها و جـوان‌های قدیـم، یـادآوری نمایند و برای نسل جدید هم آدرس! بدهند و همچنین، برای چندمین بار، مدیریـت و حاکمیت غیررسمـی خود را بر صدا و سیما و مدیـران آن، به اثبات برساننـد. همـان چنـد صحنه کـوتاه از رحمت «آقای هومن حاجی‌عبداللهی» و همسرش در پلان سوار بر موتور در جاده، قایق وسط دریاچه و حرف زدن، از روشن بودن لامپ! موتور، کافی بود ذهن‌ها را خیلی سریع، درگیر سه فیلم قبل از انقلاب بکند؛ همـان سه فیلمـی که از آنها، با عنوان «فیلم فارسی»! یاد می‌شود؛ فیلم‌هایی که در متن خودش، فحشای پنهان و آشکـار را تداعی می‌کند. تقلید و بازآفرینی از فیلم‌ها و سریال‌های پرطرفدار قبل از انقلاب ایران، اتفاق تازه‌ای نیست و سینمای ایران، با دست‌های مرموز یک عده ای، مدت‌ها است در حال انجام این مأموریت! و بازآفرینی بـرخی از فیلـم‌های قدیمـی و پرفـروش دوران حکومت گـذشته است و این، نه توهم که واقعیت است و ما می‌بینیم بسیاری از همین فیلم‌های پرفروش کوچه‌بازاری و غیرهنری و بدون پیام‌های عالی انسانی سال‌های اخیر، در واقع، بازآفرینـی و تداعـی‌کننده فیلـم‌های گذشته هستند و همـه این شیطنت‌ها، یک چیز دیگـری را هم ثابت می‌کند و آن اینکـه کارگـردان و هدایت‌کننـده پایتخت 6 درواقـع، آقـای محسن تنابنده بود نه آقـای سیروس مقدم. آقای رئیس آیا جناب‌عالـی از مجـموعـه تـحت تکفـل و تحت اداره خـود، اطـلاع کامـل و کـافـی دارید؟ آیـا احتمال نمـی‌دهیـد افـرادی در صدا و سیمـا بوده باشند که اخباردهی بکنند و شما و سیستمان، اطلاعی نداشته باشید و نتوانید این مورد و موارد مشابه را بیابید؟ یا در صورت یافتن، جدی نگیرید و یا اهمیتی ندهید؟ این فرضیه که برخی از همین سلبریتی‌ها، با شبکه‌های خارجی و افراد خاص در ارتباطند و در فضاهای مختلف مجازی هم برای همدیگر، پیغام می‌فرستند و اخیراً هم مشابه و مصداق آن را در ارتباط پنهانی و در چت‌های با مجری شبکه من و تـو دیدیم، با این عملکردهای مشکوک، تقویت می‌شود. در پایتخت 6 ، دیالوگ غیراخلاقی متعددی را در کاراکتـرها می‌بینیم؛ در این سریال، در کنار اشکالات فنی متعدد و آشکار، مانند: افتادن تصاویر عوامل پشت صحنه، در آینه بغل ماشین بهتاش، خطاهای متعدد آشکار حاصل از مچ‌کات‌های مکرر و تغییر جهت و وضعیت‌های کاراکترها و تغییر محسوس وسایل‌های همراهشان، حضور تصویربردار، در کادر تصویر شادی پرسپولیسی‌ها پس از پایان بازی، آچار نامربوط با آن مدل ماشین، در دست سرویسکار در چاله سرویس، مونتاژ ضعیف و خیلی موارد فنی و سوتی‌های متعدد دیگر که شایـد هم احتمال نمی‌دادنـد بیننده تا این حد، متوجه آنها بشـود و از این جهت هم اهمیتـی نـداده بودنـد و شایـد هم همه اینها، حاصـل شتابزدگی بـوده که این‌جانب در این خصوص، ورود نمی‌کنم و به نظرم، اهمیت چندانی هم ندارند، موارد اخلاقی متعدی نیز قابل احصاء است که بیشتر بحث من و بسیـاری از منتقـدان هم، روی همین محتـوا و بعد رفتـاری و اخلاقـی قضیه است تا فنـی آن. در دقایـق نهایـی هم، یک حرکت زننـده از نقی معمولی «آقای محسن تنابنده» دیدیم که از چشم‌های تیزبین بینندگان، غافل نماند و آن، این بود که وقتی بازیگر نقش نقی، داخل ماشین و پشت رل منتظر بود، هما که رسید و نشست و پرسید: چی شد هماجان؟ چیزی شد؟ این چیه؟ و هما پاسخ داد: آدرس ارسطو، نقی هم خوشحال شد و گفت: فدای تو بشم همـاجان و در این لحظه و همزمان، دست‌هایش را گشود و طـوری رفتار کرد و دستانش را طوری حرکت داد که بیننده، در همـان‌لحظه اول، فکـر کرد وی قصد دارد هما را در آغوش بکشد! یا با وی، روبوسی بکنـد! و چه‌بسا در آن‌لحظه، اضطرابـی هم بر بینـنده در کنـار خانـواده‌اش وارد شد؛ بعد از آن، آدرس کاغـذی را گذاشت صندلی عقب! چیـزی که معمول نیست و معمولاً یک راننده، یک کاغذپاره را یا داخل جیبش می‌گذارد یا در همان جلو، در یک جایـی می‌گذارد اما به جهت این حرکت باز کردن دستان، عملاً مجبور بود و مجبور شد آدرس را همان عقب، بگذارد و قطعاً این پلان، همراه با شیطنت واضحی بوده که خیلی زیرکانه و هنرمندانه!، توسط کاراکتر مربوط، به اجراء درآمـد که احتمالاً کارگـردان هم همان‌لحظـه، یا حتی بعداً هم متوجه آن، نشده است. پس از اینهمـه مـوارد وارده که فقط نمونه‌هایـی از آن، آورده شد، شاهـد آن شدیـم که صدا و سیما، دو جلسه برنامه نشست نقد و تحلیل گذاشت برای همین سریال و توجیه‌هایش را کرد و پرونده‌اش را به خیال خود، بست؛ در حالی که افکار عمومی، حرف‌هایـی دارند برای ارائـه که بسیـاری از آنها را در فضاهـای مختلف مجـازی و در کامنت‌هـای مـردم در پایگاه‌هـای خبری، می‌توان یافت. سخن آخر اینکه مشابه این موارد، در دوره‌های مختلف ریاست بر صدا و سیما نیز بوده اما در دوره ریاست جناب‌عالـی، این موارد، تشدید شده و ظاهـراً، از کنتـرل خارج شده و به اوج خود، رسیـده است که نیـاز جـدی، به بازنگـری و پالایش دارد. آیا اینها، همانطـوری که برخـی مسـؤولان ارشد سازمـان هم قبلاً نیز اعلام نموده‌اند، خارج از اراده بوده است؟! چنانکه استحضار داریـد، صدا و سیمـا، یک اداره سـاده‌ای نیست که به فرض، کارمنـدی، یک خطایـی کرد، توبیخـی و تذکـری دریافت کنـد و بـرود پی کار خودش و موضوع، تمام بشود؛ خطای یک کارمند و صدمات وارده از سوی آن، با خطای یک مجری روی آنتن که میلیون‌ها بیننده از طبقات و سنین و جنس متفاوت دارد، خیلی فرق دارد. گاهی دیده شده به یک توبیخ یا تعهد، بسنده شده و یا پس از مدت کوتاهـی، دوباره به کار گرفتـه شده است. آقای رئیس دلتـان را به این، خوش نکنید که فلان برنامه، مخاطبان زیادی دارد؛ آنهم با استناد به نظر یک مقام و منبع غیرمرتبط در فضای توئیتری نه مرکز نظرسنجی رسمی که اولاً، دلیل علمـی برای حصول این درصد، نداریم و از کاهش میزان مصرف اینترنت، خلوت بودن یا مصرف برق یا مـواردی از این قبیل در ساعت به خصوص هم نمی‌شود به چنیـن یقینی رسید؛ چراکه متغیرهای دیگری نیز دخیل است؛ ثانیاً، با فرض صحت این برآورد درصد، باید گفت بسیاری از مردم، از سر ناچاری و به دلیل در خانه مانـدن و موارد دیگر، به ناچار، به ایـن سریال‌ها روی آورده‌اند و تماشاکردن یک برنامه‌ای، الزاماً به معنی تأیید و مقبولیت آن از سوی مخاطبان برنامه نیست و ما دقیقاً نمی‌دانیم شبکـه‌ای که در یک خانـواده یا خانواری روشن است، چند نفر از اعضای آن، همان شبکه را تماشا می‌کنند یا مجبـور می‌شوند تماشا کنند؛ اینها، نمونـه‌ای از نکته‌هایـی هستند که در آمارگیـری، در ذهن برخی از مسؤولان، مغفول مانده است. اگر سریال، طنز است، نباید با مسایل جدی، به خصوص با مسائل مذهبی و مورد حساسیت، مانند مکه همراه و آمیخته شده باشد و سخن و سؤال دیگر اینکـه به نظـر جناب‌عالی، این سریـال، با صرف هزینـه خیلی بالا، بازخـوردش چه بوده است؟ سود و زیانش چه بـوده است؟ چی داده‌ایم و چی گرفته‌ایـم؟ در بالا بردن فرهنگ و هنر مردم و حرکت به طرف انسانیت، چه تأثیری داشته است؟ لذا، من حیث‌المجموع، به عنوان یک شهروند ایرانی، استدعا دارم اگر هدف اصلی از ساخت و پخش این سریال، حتی اگر صرفاً نشاط با زبان طنز و کمدی بوده، با در نظر گفتن این موضوع که آن نوع نشاط اجتماعی که مورد تأکید است، غیر از لودگی و هرزه‌گویی و هرزگی است، در این موضوع و موارد مشابه که نمونه‌هایی آورده شد، رأساً ورود نمایید و مهم تر از آن، با استمداد از منابع انسانی و اداری مرتبط، جریانات پنهان را هوشمندانه، شناسایی و تدبیر نمایید و تلویزیـون را که از رسالت بالایـی برخوردار است و مخاطبـان آن می‌توانـد از هر سـن و جنـس و قشـر و سطح سـوادی هم بـوده باشد و یک حرکت و گفتـار غلط، سـال‌ها ماندگـار می‌شود و جهت می‌دهد افکار و حرکت مردم را، از این حالت بحرانی و صدمات ناشی از هجمه‌های فرهنگی و تقلیدهای صدمه زننده بر فرهنگ و سبک زندگی ایرانی _ اسلامی و تحقیرآمیز و از لوث دست‌های برخی از هنرمندنماهای خائن به فرهنگ، برهانید.

 

 

                                      محمدرضا باقرپور

                                                   فعال فرهنگی و اجتماعی

 

رونوشت به:

-          دفتر مقام معظم رهبری، جهت استحضار و در صورت صلاحدید، ارائه خلاصه وضعیت موجود صدا و سیما به شرح صدرالاشاره، به محضر و نظر رهبری مد‌ظله‌العالی.

 

 



*پس از ارسال رونوشت نامه مذکور، طی شماره 808406647 مورخ 28/فروردین/1399 ، تأیید دریافت نامه، صادر شد.

- بازنشر عین متن نامه ارسالی به رئیس سازمان صدا و سیما.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
(در مورد موضوعات مربوط به تعليم و تربيت)(استفاده از مطالب وبلاگ، در جایی دیگر، منوط به ذکر منبع و درج نام نویسنده و مترجم است.)(نام و نام خانوادگی مدیر وبلاگ: محمدرضا باقرپور. اسم مستعار: «رضا» و گاهی «محمد»)ایمیل: hannaneh7@yahoo.com* hannaneh7.hannaneh7@gmail.com (سطح تحصیلات: کارشناسی ارشد) شماره‌های تماس، با وبلاگ: 09141260189*09143006168* شماره اصلی و User name فضای مجازی: 09143006168 laylalalaylaylalalaylaylalay@ نویسنده، ویراستار متن‌های فارسی، داستانک و مینیمال‌نویس. صاحب طولانی‌ترین متن فارسی بدون نقطه، با بیش از 7500 کلمه. صاحب امتیاز و مدیر مسؤول رسانه «یادآوری». مطالب وبلاگ Comparative Education «آموزش و پرورش تطبيقی»، به مرور و با انتقاد و با پیشنهاد کاربران، منتقدان و همراه با نظارت دقیق و بازخوانی و بازنویسی مدیر وبلاگ، هم به لحاظ شکلی و هم به لحاظ محتوایی، ویراستاری و به‌روزرسانی می‌شود. Welcome to my blog
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • مطالب
    نظرسنجی
    دیدگاه کلی جناب عالی، نسبت به این وبلاگ، چه گونه است؟
    داستانک ها، تا چه حد، مورد پسند جناب عالی است؟
    آيا جناب عالي، با استمرار اين وبلاگ، با اين شيوه، موافق مي باشيد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1035
  • کل نظرات : 100
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 17
  • آی پی دیروز : 279
  • بازدید امروز : 23
  • باردید دیروز : 310
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 29
  • بازدید هفته : 333
  • بازدید ماه : 5,745
  • بازدید سال : 108,844
  • بازدید کلی : 691,477