loading...

Comparative Education

مدیر و صاحب غذاخوری بود؛ هنوز هم هست. اولین باری بود که به غذاخوریش می‌رفتم. وقتی داشتم سفارش غذا می‌دادم و هزینه رو پرداخت می‌کردم، به چهره‌اش که دقیق‌تر شدم، احساس کردم قبلاً اونو یه جایی دیده‌ام

محمدرضا باقرپور بازدید : 248 دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 زمان : 22:02 نظرات (0)
مدیر و صاحب غذاخوری بود؛ هنوز هم هست. اولین باری بود که به غذاخوریش می‌رفتم. وقتی داشتم سفارش غذا می‌دادم و هزینه رو پرداخت می‌کردم، به چهره‌اش که دقیق‌تر شدم، احساس کردم قبلاً اونو یه جایی دیده‌ام؛ نگاهم که طولانی شد، متوجه شد و پرسید: قضیه چیه؟ طوری شده؟ گفتم: به نظرم، شما رو من قبلاً یه جایی دیده‌ام. گفت: امکان نداره؛ نه، امکان نداره دیده باشی و سریع، چهره‌اشو برگردوند! مضطرب شد و من هم حساستر شدم. غذامو که داشتم می‌خوردم، همه‌اش متوجه او بودم و همه‌اش، به مغزم فشار می‌آوردم که اونو کجا دیده‌ام؟! خیلی زود، یادم افتاد؛ شک نداشتم؛ خودِ خودش بود؛ تغییر کرده بود اما من شناختمش؛ اون، خیلی وقت پیش، در مرکز یه استان دیگه‌ای، تکدّی‌گری می‌کرد؛ من چون بیشتر می‌رفتم اونجا، دائماً می‌دیدمش. اون روز، چیزی نگفتم. فردا دوباره به رستورانش رفتم و غذا سفارش دادم؛ نمی‌دونستم چه جوری سؤالمو مطرح کنم تا یه وقت برنخوره بهش؛ گفتم: حاج آقا شما در مرکز استانِ ...... هم تشریف داشتید؟ گفت: نه اشتباهی گرفتین؛ مزاحم کارم نشو؛ داری می‌بینی که سرم شلوغه و اینجوری، طفره رفت از پاسخ دادن. گفتم: من ذهنم مشغول شده؛ می‌خوام باهات حرف بزنم و سردربیارم. وقتی دید من ول کن نیستم و کنجکاویم گل کرده، یه نفرو صدا کرد و خواست پشت میز وایسته و به مشتری‌ها برسه. بهم گفت دنبالش برم. منو برد اتاق خودش؛ گفت: بشین ببینم چی می‌گی و چی می‌خوای از جون من! گفتم: من شما را بارها دیده‌ام اما نمی‌تونم خودمو قانع بکنم؛ چون اونی که من به شکل و قیافه شما دیده بودم، تکدّی‌گری می‌کرد اما شما الآن مدیر رستوران هستید! گفت: می‌خوای چیکار؟ می‌خوای اذیتم بکنی؟ گفتم: نه بابا؛ من فقط کنجکاو شده‌ام. بهش اطمینان دادم که من کاره‌ای نیستم و مشکلی براش درست نمی‌شه و فقط دوست دارم بدونم و به کسی هم چیزی نمی‌گم. دستور داد یه چایی بیارن؛ به آبدارچی گفت: کسی نیاد تو؛ ما جلسه داریم. اون، شروع کرد به تعریف کردن ماجرای خودش و گفت: ما سه نفر دوست بودیم؛ چند سال پیش، به صورت مجردی، برای گردش، به ...... رفته بودیم. بعد چند روز، پول یکی از ما سه نفرو زدن؛ ما به کلانتری رفتیم اما دستمون به جایی، بند نشد؛ پول دو نفر دیگه‌امون هم رو به اتمام بود. اون روزا، کارت عابر بانک و اینجور چیزا هم نبود؛ شاید هم بود ما خبر نداشتیم تا زنگ بزنیم آشنایی، دوستی پول بریزه به حسابمون؛ ما تصمیم گرفتیم یه قرعه‌کشی بکنیم! قرعه به اسم هرکسی که افتاد، گدایی بکنه و خرج بقیه رو هم بده تا ما بتونیم اون چندروز باقی مونده رو، خوش باشیم و برگردیم به شهرمون؛ خب، کار مشکلی نبود؛ چون ما اهل اونجا نبودیم و کسی هم مارو نمی‌شناخت. از بدحادثه یا از شانس خوب من! قرعه به نام من افتاد. رفتم کارمو شروع کردم؛ یه دستمال انداختم جلوم؛ اولش، سخت بود اما عادی شد واسم. اون روز، یه نفر برایم ناهار هم آورد. آخروقت، پول زیادی جمع شده بود؛ خودم هم تعجب کرده بودم. چند روز دیگه ما موندیم؛ حسابی گشتیم و هر روز، کباب خوردیم؛ خیلی خوش گذشت. بعد جمعاً ده روز، تصمیم گرفتیم برگردیم. من به دوستان گفتم: شما برید؛ من چند روز دیگه هم اینجا هستم. وقتی پرسیدن واسه چی؟ گفتم: خب، من دوست دارم چند روز دیگه هم اینجا باشم؛ شما برید؛ من هرجوری شده، خودمو به شما می‌رسونم. اونا که رفتن، من گدایی رو دوباره از سر گرفتم؛ وقتی دیدم درآمد خوبی داره، بیخیال ملحق شدن به دوستان شدم و 6 ماه دیگه هم همونجا موندم. بعد شش ماه که پول گنده‌ای به دستم اومده بود، برگشتم به شهر خودم و این رستورانو که الآن می‌بینی، راه‌اندازی کرده‌ام...
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
(در مورد موضوعات مربوط به تعليم و تربيت)(استفاده از مطالب وبلاگ، در جایی دیگر، منوط به ذکر منبع و درج نام نویسنده و مترجم است.)(نام و نام خانوادگی مدیر وبلاگ: محمدرضا باقرپور. اسم مستعار: «رضا» و گاهی «محمد»)ایمیل: hannaneh7@yahoo.com* hannaneh7.hannaneh7@gmail.com (سطح تحصیلات: کارشناسی ارشد) شماره‌های تماس، با وبلاگ: 09141260189*09143006168* شماره اصلی و User name فضای مجازی: 09143006168 laylalalaylaylalalaylaylalay@ نویسنده، ویراستار متن‌های فارسی، داستانک و مینیمال‌نویس. صاحب طولانی‌ترین متن فارسی بدون نقطه، با بیش از 7500 کلمه. صاحب امتیاز و مدیر مسؤول رسانه «یادآوری». مطالب وبلاگ Comparative Education «آموزش و پرورش تطبيقی»، به مرور و با انتقاد و با پیشنهاد کاربران، منتقدان و همراه با نظارت دقیق و بازخوانی و بازنویسی مدیر وبلاگ، هم به لحاظ شکلی و هم به لحاظ محتوایی، ویراستاری و به‌روزرسانی می‌شود. Welcome to my blog
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • مطالب
    نظرسنجی
    دیدگاه کلی جناب عالی، نسبت به این وبلاگ، چه گونه است؟
    داستانک ها، تا چه حد، مورد پسند جناب عالی است؟
    آيا جناب عالي، با استمرار اين وبلاگ، با اين شيوه، موافق مي باشيد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1035
  • کل نظرات : 100
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 92
  • آی پی دیروز : 151
  • بازدید امروز : 215
  • باردید دیروز : 202
  • گوگل امروز : 39
  • گوگل دیروز : 55
  • بازدید هفته : 556
  • بازدید ماه : 215
  • بازدید سال : 69,709
  • بازدید کلی : 652,342