در آرامستان حاج معین شهرستان اهر، به جز پنجشنبهها، در سایر روزهای هفته، محوطه آرامستان، تا حدودی و معمولاً، کاربریاش تغییر میکند! و گاهی تبدیل به چراگاه میشود! وجود ردپای حیوانات اهلی در برخی قبور قدیمی با رویه سیمانی که از سالهای خیلی دور، به جای مانده و همانطور هم خشک شده، نشانگر این واقعیت است که این پدیده گاوچرانی از سوی برخی دوستان محترم روستایی که همراه با گوسفندانشان، به شهر اهر تشریف آوردهاند و این محوطه را نیز مناسب برای چرا یافتهاند، مسبوق به سابقه بوده است. بنده با برخی از اینها که رودررو سخن گفتهام و از حرمت انسانها و از حرمت اموات و این فضا گفتهام، حرفم را در ظاهر و با تکان دادن و با بالا و پایین کردن سرشان، تأیید کردهاند اما محل را ترک نکردهاند! و همانها را در روز بعد و در روزهای بعد نیز دیدهام! در همان حال دامچرانی و معنای واضح آن، این است که حرف من، هیچ تأثیری روی اینها نداشته است در تغییر نوع تربیت انسانی که یک عمر را طور دیگری زندگی کرده و نگرشهای متفاوتی داشته اند. در این آرامستان، در طول هفته میتوانی مرغ و خروس هم مشاهده کنی که در لابهلای قبور میچرخند و اسباب تفریح کودکان حاضر در آرامستان را فراهم میآورند که از فضای معنوی آرامستان، به نوعی میکاهد؛ حضوری که هیچ توصیهای هم برای آن نداریم و اتفاقاً در حضور و همراهی کودکان، باید دقت شود تا حضورها و برنامهها، فراتر از طاقت و حوصله آنها نباشد و آنان را خسته نکند یا تأثیر منفی بر روحیه آنان نگذارد. گاهی سگهای بلاصاحبی نیز که به لیسیدن و خوردن تهمانده کیک و کلوچه انسانهای در ظاهر بزرگ و گندهای – که هنوز یاد نگرفتهاند و عادت ندارند و سختشان است به استفاده از زبالهدان تا آشغالهایشان را در سطل زباله بیندازند و حتی اگر سطل زبالهای هم نبود با خود ببرند، – راضی شدهاند، در محوطه دور میزنند. محوطه آرامستان، پر از زباله است و گاهی همراه با خارها و رستنیهایی که توسط برخی از مراجعهکنندگان به طور خودسرانه، به آتش کشیده میشوند که خاکستر و سیاهی و دود و بوی باقیمانده از آنها، موجب نازیبایی و آلودگی محوطه و معذبی دیگران میشود. ...
شهرستان اهر، درست است با شیرینی اهریاش – که البته مثل پنیر لیقوان و خیلی از برندها و سوغاتیهای مختص سایر شهرها که در خیلی از جاها نیز، تهیه و عرضه میشود؛ آنهم گاهی با کیفیت خیلی پایین و گاهی هم البته در برخی از جاها، مثل برخی از قنادان حرفهای مرکز استان آذربایجان شرقی، از خود اهر هم، خیلی بهتر و اصولیتر تهیه میشود؛ شاید هم به خاطر اینکه در بیشتر کارگاههای قنادیهای مطرح تبریز، اهریها هم حضور دارند و اخیراً هم که در بستهبندیهای پلاستیکی نیز، در برخی از فروشگاهها، عرضه میشود با نام شهری دیگر! قبل از اینکه اهریها عرضهاش بکنند – شناخته شده و میشود که نوع عرضه، کام برخیها را شیرین و کام برخی دیگر را هم، تلخ کرده است!، همچنین با نان یتّیقات و ورنیاش نیز شناخته میشود و البته با سیبش هم که چندسالی است با نازلترین قیمتها و به علت نبود سردخانههایی با ظرفیت بالا یا کارخانههایی که بتوانند ارزش افزوده ایجاد کنند روی این محصول در خود شهرستان، با واسطهگری، میدانداری و فرصتطلبیهای دلالهای نهچندان بارحم و بامروت و با بیل مکانیکی و به صورت فلهای، داخل همین کامیونهای کمپرسی یا روی تریلیهای هجدهچرخ، در داخل گونیها، حمل میشوند و با نام و به منظور تولید آبمیوه، به استانهای همجوار میروند و آنهایی هم که زیردرختی نیستند و روی درختی یا سردرختی و دستچین هستند، در چندسال اخیر، یا با سرما از بین رفتهاند یا اینکه با لکههای سیاهی که به جانشان افتاده یا با سموم تاریخگذشته یا حتی با وجود سمپاشی با آن سموم خوبی هم که بهموقع استفاده نشده، از بین رفتهاند و مابقی هم که در اختیار از ما بهتران ساکن در پایتخت قرار گرفته یا اندکی نیز، به خارج از کشور صادر شدهاند که مقدار آن، قابل توجه و در اندازه ارزآوری نبوده است، با اینحال باغداران اهری، ولکن سیب نیستند؛ حتی اگر ضرر هم بکنند! و حتماً هم تصمیم دارند تا این میوه را با سماجت تمام، هرسال به بار آورند و تحت هیچ شرایطی، جایش را به محصولات دیگر، ازجمله محصولات گلخانهای که سود زیادی هم دارند، ندهند. ...
شهر |
روستا |
نشانی |
تلفن |
سال تأسیس |
|
مولانا |
ایلخچی |
-- |
خیابان 17 شهریور، خیابان انوری |
04133412535 |
1348 |
شهداء خاصه لر |
-- |
خاصه لر |
ایلخچی، خاصه لر |
09148126959 |
1383 |
فجر كردلر |
-- |
كردلر |
شهرستان اسكو، بخش ایلخچی، روستای كردلر |
09143016091 |
1383 |
آیت الله سید محمد هادی حسینی میلانی |
اسکو |
-- |
خیابان امام خمینی (ره)، فلکه امام |
04133222027 |
1336 |
شهید مطهری |
اسکو |
-- |
خیابان امام خمینی(ره)، جنب شهرداری، پارک رضوان |
04133226373 |
1381 |
پیامبر اعظم |
سهند |
-- |
فاز اول، رو به روی پاساژ اولدوز |
04133442117 |
1379 |
علامه بحرالعلوم بایرام |
-- |
بایرام |
اسكو، روستای بایرام |
04133422580 |
1385 |
كلجاه |
-- |
كلجاه |
کوچه مخابرات |
04133462326 |
1390 |
آیت الله نجفی اهری |
اهر |
-- |
خیابان شیخ شهاب الدین، بالاتر از سینما قدس |
04144235855 |
1385 |
شهید لاجوردی(زندان اهر) |
اهر |
-- |
میدان بسیج، رو به روی فرمانداری |
04144224273 |
1383 |
شیخ شهاب الدین اهری |
اهر |
-- |
خیابان حزب الله، کوچه حزب الله 9 |
04144222406 |
1346 |
یه آقای شیرینعقلی در شهرستان اهر1 بود که همیشه، از تهران و وسعت و امکاناتش تعریف میکرد؛ میگفت: تهران، جای بزرگیه؛ تهران نگو؛ دریا بگو. پولاشو که جمع میکرد، در اولین فرصت، با اتوبوسهای عازم تهران، به تهران سفر میکرد و وقتی هم برمیگشت، ساعتها با آب و تاب، دیدنیهایش را برای اطرافیان، تعریف میکرد که چهطور مغازههایی دارد و چه طور نورپردازی شده و چه قدر شلوغه...
اول استخدامیم، علیرغم میل باطنیم، به سفارش و امر پدر که در جوامع سنتیای مثل ایران خودمون، از برندگی برخوردار است و متعاقب آن، با رعایت اصل ادب و اطاعت از پدر، با توجیه بیاساس خدمت به همشهریان، از تهران، از آن ابرشهر، شهری که دوست داشتم و دارم، از شهرِ با مردمانی لارج، از شهری که حوصله آدم هیچ وقت سر نمیرود، آن مرکز امکانات، آن قبله آمال، آن شهر رسیدن به همه چیز مادی و معنوی که از اشخاص کوچک، اشخاص بزرگی میسازد، از جایی که پدری در زیر پله، تنها با شغل آب میوهگیری، فرزندانش را به درجه استادی دانشگاه میرساند، به شهرستانی که یک مغازه بیشتر داشته باشی یا یک ماشین سواری مدل بالایی سوار بشی یا باغی داشته باشی، حتماً و قطعاً، انگ زیرخاکی پیدا کردن و قاچاق مواد مخدر یا امثال آن بهت میزنن، به شهرستانی که همه همدیگر را میپایند و حساب و کتاب همدیگر را میکنند؛ جایی که همه نه اما بیشتر مردمان اصیلش، به استانها و کشورهای دیگر مهاجرت کردهاند تا آن جایی که بعضی وقتها، حتی یه همشهری هم پیدا نمیکنی تا باهاش خوش و بشی داشته باشی، برگشته بودم؛ استخدامم، هنوز قطعی نشده بود. در اداره شهرستان بودم که دو نفر از وزارتخونه، از تهران اومده بودن؛ همکاران میگفتن: برای بازرسی و ارزیابی عملکرد اومدن؛ اتاقهارو یکییکی سرکشی میکردند و با کارمندان، گفت و گو میکردن؛ وقتی اومدن اتاقی که منم اونجا مستقر بودم، یه نگاهی به روی میز انداختن و پرسیدن: چرا شما روی میزتان چیزی نیست و چرا پروندهای روی میزتان نیست؟! کاری انجام نمیدین شما؟ گفتم: معیار کارکرد کارمند از دید شما، تعداد پروندههای روی میزه؟ هرکسی روی میزش شلوغتره، پرکارتره الزاماً به نظرتون؟ از چهرهشان فهمیدم از پاسخ و تحلیل اینگونه من، خوششون نیومده و از جواب به ظاهر سربالایی که یک کارمند تازه استخدام شدهای مثل من داده بود، دلخور شدهاند. من کشوی میزم را باز کردم؛ گفتم: همه وسایل اداریم اینجا هست؛ از جاسوزنی گرفته تا خود پروندهها و من عادت ندارم پرونده و حتی یه صفحه کاغذ، روی میزم باشه. من اون موقع فهمیدم که بسیاری از ماها، در سیستم اداری بیمار، باید بیشتر رل بازی کنیم و ظاهرسازی کنیم و کارهایی رو که انجام میدیم و بیشتر از آنچه را هم که انجام میدیم، بولد کنیم و بتونیم خوب نمایشش بدیم اما هنوز هم که هنوزه، بعد از گذشت چندین سال از اون سالها، روی میز کاری من شلوغ نیست و البته، سیستم اداری بیمار، تمایلش غیر از اینه و بیشتر ماها، به تبع تمایل سازمان و گردانندگان آن، ترجیح میدهیم کاری رو که انجام میدیم، نمایشی باشه. بعدها دیدم و فهمیدم هرکی نمایشگر خوبی بوده، در چنین سیستم معیوبی، جلو رفته؛ البته مثل جلو رفتن آن خر خراسی که چشمبسته، دور سنگ آسیاب میچرخه و تا آخِر وقت و تا وقتی چشاشو باز نکردهاند، فکر میکنه راه زیادی رفته و چه بسا، چندین بار به خودش آفرین هم گفته که چهقدر راه رفته! در ایران، در چنین سیستم معیوب و لنگانی، کار کردن و Output زیاد اهمیتی نداره؛ به این دولت و اون دولت هم ربطی نداره؛ اینجا اولاً باید خوب بتونی نمایش بدی و نمایشگر خوب و ماهری بوده باشی و همون کار کوچک و اندک یا بزرگ درست یا غلطی رو که انجام دادهای، بتونی چندین برابر بزرگش کنی؛ ثانیاً در جلسات رسمی و یا غیررسمی که حضور داری و احتمالاً فرصتی بهت داده میشه، باید بتونی از وقتت خوب استفاده کنی! و به جای مشغول کردن ذهن و اظهارنظر در مورد موضوع و دستور جلسه، از مدیر و معاونانی که حضور دارند یا ندارند، تشکر و قدردانی بکنی؛ یعنی مثلاً۱۰دقیقهای که بهت وقت میدن، بتونی حداقل ۷ دقیقهاشو، یعنی ۷۰ درصدشو، به تشکر و قدردانی از مدیر و اذنابش بپردازی؛ چاپلوسی، انواع و اقسامی داره؛ فقط تعریف و تمجید و تشکر اینجوری نیست؛ بعضاً، شخص متملق، با همسویی و همرأیی با طرف مقابل، میتونه اهدافشو پیش ببره؛ در همسویی عقاید، فردی که خودشو میخواد شیرین کنه، خودشو همسو و هم جهت با نظرات، عقاید و ارزشهای مدیر سازمان نشون میده. همسویی، بر اساس این فرض شکل میگیره که بیشتر انسانها، افرادی رو دوست دارن که دارای ارزشها و عقایدی نظیر خودشون هستن...
تگرگ در ارسباران(اهر)
(در مورد موضوعات مربوط به تعليم و تربيت)(استفاده از مطالب وبلاگ، در جایی دیگر، منوط به ذکر منبع و درج نام نویسنده و مترجم است.)(نام و نام خانوادگی مدیر وبلاگ: محمدرضا باقرپور. اسم مستعار: «رضا» و گاهی «محمد»)ایمیل: hannaneh7@yahoo.com* hannaneh7.hannaneh7@gmail.com (سطح تحصیلات: کارشناسی ارشد) شمارههای تماس، با وبلاگ: 09141260189*09143006168* شماره اصلی و User name فضای مجازی: 09143006168 laylalalaylaylalalaylaylalay@ نویسنده، ویراستار متنهای فارسی، داستانک و مینیمالنویس. صاحب طولانیترین متن فارسی بدون نقطه، با بیش از 7500 کلمه. صاحب امتیاز و مدیر مسؤول رسانه «یادآوری». مطالب وبلاگ Comparative Education «آموزش و پرورش تطبيقی»، به مرور و با انتقاد و با پیشنهاد کاربران، منتقدان و همراه با نظارت دقیق و بازخوانی و بازنویسی مدیر وبلاگ، هم به لحاظ شکلی و هم به لحاظ محتوایی، ویراستاری و بهروزرسانی میشود. Welcome to my blog